eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید دیدم كه بر دردم دوا، دارد می‌آید دیدم كه با شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب‌عزا دارد می‌آید تو بانی این روضه‌ای! دریاب ما را آغوش خود بگشا! گدا دارد می‌آید امشب نمی‌دانم چه سرّی هست كاین‌جا بوی شهیدان خدا دارد می‌آید در این دهه خط مقدّم هیأتِ ماست از جبهه بوی كربلا دارد می‌آید اینجا صدای گریه و عطر مناجات از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال آوای «وا اُمّا» چرا دارد می‌آید؟ آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این‌گونه در قفس به رهایی نمی‌رسیم بی ناخدا، بدان به خدایی نمی‌رسیم یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی بی گریه بر حسین به جایی نمی‌رسیم شکر خدا که روزی ما هم ز روضه‌هاست بی اشک، ما به نان و نوایی نمی‌رسیم بی شوق انتظار به بیراهه می‌رویم جز راه دل به کرب و بلایی نمی‌رسیم یا ایّها العزیز! تو شرط رسیدنی ما مانده‌ایم و تا تو نیایی، نمی‌رسیم ما را بدون تو به پشیزی نمی‌خرند جز با حضور تو به بهایی نمی‌رسیم صاحب عزا ! به دست تهی‌مان نگاه کن بی لطف تو به فیض گدایی نمی‌رسیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید الطاف خاندان کرامت به ما رسید وقتی برای خون خدا نوحه‌خوان شدیم بالاترین مقام عبادت به ما رسید اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت تا قطره‌ای ز زمزم تربت به ما رسید ذکر لبان ما صف محشر بُوَد: حسین بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید ما نوکران فاطمه‌ایم و عجب مدار روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید :: مَستیم ما ز باده‌ی "احلی من العَسل" اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید از ناله‌ی یتیم حسن زیر سمّ اسب راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا لاله‌گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد، روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم که زاده‌ی حسنم بیشتر زدند این ضربه‌ها تلافی بدر و حنین بود گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند از جنس شیشه بود مگر استخوان من؟! دیدند خوب می‌شِکَنم بیشتر زدند می‌خواستند از نظر عمق زخم‌ها پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند دیدند پا ز درد روی خاک می‌کِشم در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما را نسیم پرچم تو زنده می‌کند زخمی‌ است دل که مرهم تو زنده می‌کند خشکیده بود چند صباحی قنات اشک این چشمه را ولی غم تو زنده می‌کند آه ای قتیل اشک! نفس‌های مرده را شور تو، روضه و دم تو زنده می‌کند ای خون‌بهای عشق، چه خوش گفت پیر ما: اسلام را محرم تو زنده می‌کند ما با غذای نذری‌تان رشد کرده‌ایم جان را عطای حاتم تو زنده می‌کند آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را انگشتر تو، خاتم تو زنده می‌کند بالای تل هم آتش این قوم خفته را آن خواهر مکرم تو زنده می‌کند این کشته‌ی فتاده به هامون حسین اوست خود را به اسم اعظم تو زنده می‌کند فردای محشر و غم و طوفان و تشنگی ما را امید زمزم تو زنده می‌کند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غم از دیار غم‌زده عزم سفر نداشت شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت این سو درون خیمۀ سیراب از عطش خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش از یاری حسینِ علی دست بر‌‌نداشت او جسم خویش را سپر آب کرده بود جز مشک پاره‌پارۀ جانش سپر نداشت درد و غمش تمامی از این بود که چرا یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت... او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را امّ‌البنین نخواند که دیگر پسر نداشت ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
کشتی باورمان نوح ندارد بی‌تو زندگی نیز دگر روح ندارد بی‌تو لحظه‌ها در غم هجر تو کفن پوشیدند همۀ خاطره‌ها زهر بلا نوشیدند... یک طرف جنّتی از آیۀ قرآنی بود یک طرف دوزخی از لشکر سفیانی بود... آسمان تیره شد و پشت زمین تیر کشید تا خزان خم شد و بر جدّ تو شمشیر کشید آری این آیت حق مثل علی مظلوم است او جگر گوشۀ زهراست، ولی مظلوم است... آن که با شور دعا بر عرفات آتش زد عطشش بر جگر نهرِ فرات آتش زد بین تقدیر و عطش هَروله می‌کرد حسین رفتنش خون به دل قافله می‌کرد حسین... روز و شب بی‌تو ببین شام غریبان شده است و سری بر سر نی قاری قرآن شده است نخل‌ها هم پس از این واقعه شاعر شده‌اند ذاکر حرّ و حبیب بن مظاهر شده‌اند داغ هفتاد و دو آلالۀ بی‌سر با توست سیصد و سیزده آیینۀ باور با توست... جاده‌ها چشم به راه‌اند، بیا، زود بیا! جان به لب آمده، ای مهدی موعود،‌ بیا! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی نمی‌دانم گناهم چیست، اما کم گناهی نیست که امسال اربعین ما را به آن درگاه، راهی نیست همیشه کاسه‌ی خیل گدایان پُر نخواهد شد چه باید کرد؟ باید ساخت، چون گاهی، نگاهی نیست اگر چه بال و پر دارم، ندارم رخصت پرواز که حالم بهتر از حال کبوترهای چاهی نیست به یاد خاطرات سال‌های پیشم و با من به جز حسرت متاعی نیست، جز گریه سلاحی نیست عمود یک هزار و سیصد و هشتاد و چندم بود؟ که دیدم گریه کردن یا نکردن، دلبخواهی نیست :: به دور از کربلا هم زائرت هستیم، آقا جان به غیر از سایه‌ی لطف تو ما را سرپناهی نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
معدن درد و غمم، یار اگر بگذارد سینه، این مخزن اسرار اگر بگذارد دوست دارم که در آغوش تو آرام شوم زهر، این هند جگرخوار اگر بگذارد شاد گردد دلم از شوق وصال مادر خاطرات در و دیوار اگر بگذارد بی سپاهم من و سردار غریب وطنم این‌همه یار جفاکار اگر بگذارد تن و تابوت مرا تیر به هم خواهد دوخت دست عباس علمدار اگر بگذارد.. کاش با دست تو داماد شود قاسم من کینه از حیدر کرّار اگر بگذارد می‌رود گریه کنت سوی بهشت تو حسین سر روی خاک تو یکبار اگر بگذارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
معدن درد و غمم، یار اگر بگذارد سینه، این مخزن اسرار اگر بگذارد دوست دارم که در آغوش تو آرام شوم زهر، این هند جگرخوار اگر بگذارد شاد گردد دلم از شوق وصال مادر خاطرات در و دیوار اگر بگذارد بی سپاهم من و سردار غریب وطنم این‌همه یار جفاکار اگر بگذارد تن و تابوت مرا تیر به هم خواهد دوخت دست عباس علمدار اگر بگذارد.. کاش با دست تو داماد شود قاسم من کینه از حیدر کرّار اگر بگذارد می‌رود گریه کنت سوی بهشت تو حسین سر روی خاک تو یکبار اگر بگذارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه کرده زهر که دیگر جگر نمانده برایش قفس چه کرده به او؟ بال و پر نمانده برایش عبا کشیده به سر، آرزوی دیگری انگار به غیرِ دیدن روی پسر، نمانده برایش شبیه مادر خود تکیه داده است به دیوار رمق نمانده، توانی دگر نمانده برایش مدینه پشت سرش خیس اشک می‌شد و می‌گفت: که هیچ چاره به غیر از سَفَر نمانده برایش ز راویان نشابور و اهل طوس بپرسید ز خیل خلق، چرا یک نفر نمانده برایش؟ حزین و تشنه نشسته به کنج حجره، به یادِ_ لبان خشکِ شهیدی که سر نمانده برایش به روضه نیز غریب است امام و در دلِ تاریخ به‌جز همین دو سه خط مختصر نمانده برایش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و آن‌شب از شميم عطر نامش گلستان پر شد تمام خانه از بوي خوش اين ميهمان پرشد شگفتا "يوسفي در کاروان حُسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايي زمان خالي شد و درياچه‌هاي باستان پر شد سماع لحظه‌ها از چشم صحرا سرخ مي‌باريد فرشته بس! دگر ميخانه‌ی پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغي ز کوه طور باز آمد که از آواي سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد، ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه‌ی آيينه ديدن داشت شبي که مکه از نام "محمد" ناگهان پرشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e