#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
دلی که عشق و ارادت به راستان دارد
در آستانهی قم، سر بر آستان دارد
در آستانهی قم، از سلالهی خورشید
ودیعهای است که انوار جاودان دارد
به یُمن مقدم این تابناک اختر پاک
تمام خطهی قم، رنگ آسمان دارد
یگانه دختر معصومهای که فرمودند
زیارت حرمش، اَجر بیکران دارد
کسی که اشک ارادت درین حرم افشاند
دو چشمِ تر، نه که "عَینان تَجریان" دارد
درین حریم چرا موج میزند ملکوت
که سایه از پر و بال فرشتگان دارد
گرفته رخصت پرواز بین مشهد و قم
کبوتری که در این روضه آشیان دارد
از این حریم مقدس اجازه میطلبد
کسی که شوق نیایش به "جمکران" دارد
چه مسجدی که ز گلدستههای زیبایش
بلال هم، هوس گفتن اذان دارد
کسی که میرود آنجا میآورد با خود
دلی که رایحهی صاحب الزمان دارد
میان شهر قم و جمکران جدایی نیست
خوشا کسی که سفر سوی این و آن دارد
ثنای حضرت معصومه حدّ معصوم است
به شأن و شوکت او، شعر، کی توان دارد؟
به پاکدامنی مریم است این بانو
که از مسیح نسب دارد و نشان دارد
هنوز جای قدمهای اوست بیت النور
هنوز چشم به آن خانه، کهکشان دارد
و از مجاورت او ز شهر قم، تابش
فروغ علم به شش گوشهی جهان دارد
قسم به عشق که شایستهی نثار اینجاست
اگر که اشک شما رنگ ارغوان دارد
بهشت خواب و خیالیست بی محبت او
ولای اوست که پروانهی جِنان دارد
در آزمایش علم و عمل بکوش اینجا
که سرسپردگی دوست، امتحان دارد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
باد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب مینوشید، گفتم: یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانههایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین
نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دو بار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین
حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین
در طواف کعبۀ ششگوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین
قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که میبوسید، گفتم: یا حسین
چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید، گفتم: یا حسین
شیرخواری نازنین با لایلایِ مادرش
در دل گهواره میخوابید، گفتم: یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هرکسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین
✍️ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
فرازی از یک #قصیده
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت...
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیرویات از حجاب زینت داشت
تو از همان شجر پاک عصمت آمدهای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
تو دستپرور آن مادر گرانقدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینۀ سینهای گذاشتهای
که بوسهگاه نبی بود و عطر جنت داشت
تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت
ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی همتراز عصمت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت...
چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت...
دل تو بود پر از التهاب شوق حسین
که لحظه لحظۀ عمرت از این حکایت داشت
حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت
نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجت داشت
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت...
من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات!
کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت
تو خطبه خواندی و در چهرهات تجسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روحنوازت که رنگ محنت داشت...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح
❇️ بخشی از ترکیب بند "ستاره سحر"
منادی سفر عشق ، زینب ای زینب !
سفیر در به در عشق، زینب ای زینب
به آفتاب فروغ تو روشنی بخشید
ستارهی سحر عشق، زینب ای زینب
صفای مروه ز سعیات شکوفه باران شد
تو گل زدی به سر عشق، زینب ای زینب
تویی تجسم آزادگی، تجلی صبر
تبلور هنر عشق، زینب ای زینب
ز سرگذشت تو صد دفتر مفصل شد
حدیث مختصر عشق، زینب ای زینب
به داغ لاله قسم چون دل تو هیچ دلی
نسوخت از شرر عشق، زینب ای زینب
مدافع حرمِ نور، در دل ظلمت
مراقب خطر عشق، زینب ای زینب
تو در مصاف بلا آن چنان صبور شدی
که خسته شد جگر عشق، زینب ای زینب
ز خود گذشتی و پرواز کردهای تا عرش
به یمن بال و پر عشق، زینب ای زینب
شکوه نطق تو آتش به جان هستی زد
زبان شعله ور عشق، زینب ای زینب
قسم به سرخی خون، در کلام سبزت بود
حدیث تازهتر عشق، زینب ای زینب
قسم به آن لب خشکی که خیزران بوسید
قسم به چشم تر عشق، زینب ای زینب
ز آه توست که در سینه سوز عاشوراست
ز اشک توست که هر روز روز عاشوراست
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
بَـرخیـز که مـوکبِ بهـار آمـد
خندید شکوفه گل به بار آمد
پیـكِ سَحَر و سپیدهٔ روشن
بعـد از شبِ شوقِ اِنـتـظار آمـد
تا باز شود دریچهٔ خورشید
عطرنفس سَحَـر، به کار آمد
درهای بهشتِ آرزو شد باز
اُمّـیـدِ دلِ اُمـیـدوار آمـد
اینگونه که آفتاب میخندد
بـانـویِ گُل از دلِ بهار آمد
خورشید، بهانهٔ تماشا را
بَـر بـامِ بُـلنـدِ روزگار آمـد
دل را زِ کف اُمیدواران بُرد
آن مژده که از دیار یار آمد
یك باغ تجسُّـم شکوفائي
یك طور؛ تجَلّيِ وقار آمد
سَـر فصـلِ صحیفِـهٔ فداکاري
سَـر چَشمِـهٔ صبر و انتظار آمد
سَـر لوحهٔ اِستقامَت و إيمان
سَـرمایـه ی عِـزّ و اِعـتـبـار آمد
بَر صِدق وصَفا و صَبر، پيشاهنگ
بر مِـهـر و وَفا، طلاٰيهدار آمـد
دَر خُطبهٔ آتشین، علي مانـنـد
دَر سَعی و صَفا، حسینوار آمد
زهرا صفتی که در رهِ تسـلیـم
إســلاٰم به اوست؛ وامـدار آمد
آن گل که مدیـنـه را، ز دیدارش
گُلهـایِ چمَـن به دیده، خار آمد
دارنـد زنانِ ما، حجاب از او
یك سینه دُعایِ مُستجاب از او
دَر عِشـق، دلیـلِ کاروان، زینب
در همَّت و صبـر، قهرمان، زینب
بَر صدق و صفا، رسـاترین آیت
بَر شَـرم و عفاف، تَرجمان، زینب
زهراىِ عزیز را، جگر گوشه
دلبَـنـد أميـر مؤمنان، زینب
دل سـوختـگانِ وادي غَـم را
دلسوز و اَنیس و مهربان، زینب
خوش داد بـه پاکي و صفـایِ دل
در عشق و صبوري امتحان، زینب
در راه عَـقـیـده، با سَـراَفرازي
کوشید از اِبتدا به جان، زینب
برخاسته از سَـرِ جهان و جان
مردانه و آستین فشان، زینب
صد لرزه به کاخ دشمنان افکند
بـا تـیـغ بُـرنـدهی زبـان، زینب
چون نور به قلبِ شب پَرستان زد
هـنـگام نـبـرد بي اَمان، زینب
اَفراخت لِـوایِ عَـدل و آزادی
سـٰالاٰر صف مُجاهدان، زینب
دَر پـرتُـو همَّت بلنـد خویش
اَفراشته سَـر بر آسمان، زینب
أز رَفعت قَدر خویش میزیبَـد
گر ناز کنـد، به کهکشان، زینب
تـاریخ نـمیرسـد به گَـرد او
چون بود فراتر از زمان، زینب
تا هست نشاني از وفا، بـاشـد
جاوید حسین و، جاودان، زینب
اسـلاٰم از این دو، سَـرفَـراز آمـد
چون روح به جسمِ خسته باز آمد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
از آن زمان که سوخت دَرِ خانهی علی
زهرا صبور ماند ولی دل شکسته شد
دیگر نداشت میل ملاقات با کسی
گویا دَرِ بهشت خدا نیز بسته شد
بغضی چو استخوان به گلویش شکسته بود
گرد ملال روی نگاهش نشسته بود
با آنکه دستهای بهار آورش هنوز
مانند نخلهای جوان در قنوت بود
شبها که سر به دامن سجاده میگذاشت
در اشک او صدای شکست سکوت بود
محراب بود و زمزمهی ربنای او
گسترده بود سایهی چتر دعای او
روزی که خطبه خواند به مسجد
در آن میان
غیر از نگاه مبهم و جز حیرتی نبود
کوه آب میشد از نفس گرمش ای دریغ
در آن گروه بی سر و پا، غیرتی نبود
یک اهل درد از صف آنان جدا نشد
هرگز لبی به واژهی لبیک وا نشد
او سرو راستقامت گلزار وحی بود
در سایهاش پناه، گل و خار میگرفت
شبها شهاب وار به هر کوچه میگذشت
پیمان ز همرهان وفادار میگرفت
در جستجوی جانِ حقیقت پذیر بود
یادآور شکوه حدیث غدیر بود
پیوسته داشت زمزمه با خود: که ای خدا
در راه دوست ترک سر و جانم آرزوست
تا چند گرد شهر بگردم فرشته وار
" از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست "
عادت به عطر یاس ندارند این گروه
چشمِ ولیشناس ندارند این گروه
هر چند داشت بازوی خیبرگشا، ولی
آن روز ذوالفقار علی، در نیام ماند
در چشم خود تحمل صد نیش خار کرد
تا انقلاب پای گرفت و پیام ماند
با آنکه دید آتش و گل را و خانه را
صبر علی گرفت ز دشمن بهانه را ...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند...
همان گروه که با دعوی مسلمانی
اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند،
همان گروه که از فیض صحبت معصوم
به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند
اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام
هنوز در طلب کفر، رهسپر بودند
اگر نبود فروغ هدایت نبوی،
هنوز دشمن خونریز یکدگر بودند
بهار وحی که چشم از جهان فرو میبست،
معاشران گل، از غصه خونجگر بودند
هنوز روی زمین بود چلچراغ امید،
که این گروه در اندیشۀ دگر بودند
در سقیفه گشودند و چشم دل بستند،
تمام مدعیانی که فتنهگر بودند
چه زود خاطرههای غدیر رفت از یاد
چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند
برای بستن دست برادر خورشید،
سپیدهدم دَم دروازۀ سحر بودند
خدا گواست که در کوچۀ بنیهاشم
ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند
ولی دریغ که آن دستهای نامحرم،
برای چیدن گل، همدم تبر بودند
بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ
سکوت کرده و تنها نظارهگر بودند
کسی نگفت که نوغنچههای یاس کبود
درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند
کسی نگفت که این آیههای نورانی،
برای شوکت اسلام، بال و پر بودند...
شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در،
و خلق، شاهد الماسهای تر بودند
به جز حمایت از باغبان چه میکردند؟
سهچار غنچه و یک گل، که پشت در بودند...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانۀ صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
::
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم،
به دیر پایی شبهای انتظار قسم،
به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید
به روشنای سپیده، به نوبهار قسم،
به آشنایی غم با دل صبور علی
به روشنایی قلب امیدوار قسم،
به بیصفایی صبح مدینه بیزهرا
به بیوفایی دنیا، به شام تار قسم...
به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر
به اشک چشم یتیم و به چشمهسار قسم
اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد
شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
🔹آسیاب دستی🔹
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار میداند
دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشهی چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهارِ زندگیام در خزان نشست؛ بیا!
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی،
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
☘غزلی به یاد ماندنی از استاد #غلامرضا_سازگار
کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمیشود
مسیح اگر شفا دهد، بی تو شفا نمیشود
گرد حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای من، کرب و بلا نمیشود
کسی که گشت گرد تو، گرد گنه نمیرود
پیرو خط کربلا، اهل خطا نمیشود
جز سر غرق خون تو، که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی، راهنما نمیشود
ای بدن تو غرق خون! ای سر و روت لاله گون!
با چه خضاب کردهای!؟ خون که حنا نمیشود!
کرببلا و کوفه شد، سخت به عترت ولی
هیچ کجا به سختیِ شام بلا نمیشود
چوب به دست قاتلت، سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در، طشت طلا نمیشود
سوز درون «میثمت» بوده شراری از غمت
ورنه ز شعرش این همه، شور به پا نمیشود
☘استقبال استاد #محمدجواد_غفورزاده (شفق) از غزل فوق:
حسین ای که از غمت، دلم جدا نمیشود
روح بدون عشق تو، رنگ خدا نمیشود
کسی بدون نام تو، بی خبر از قیام تو
بی مدد پیام تو، غم آشنا نمیشود
قسم به آبروی تو، به سرخی گلوی تو
که بی ولای تو ز ما، خدا رضا نمیشود
وقت نماز عاشقی، در عرفات کوی تو
غیر بهشت روی تو، قبلهنما نمیشود
"گرد حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام
هیچ کجا برای ما، کرببلا نمیشود"
مشتری وصال تو، شیفتهی جمال تو
عاشق خط و خال تو، اهل خطا نمیشود
آنکه به سینه میزند، دم از مدینه میزند
ذکر و نماز صبح او، هیچ قضا نمیشود
حسین در همین جهان، تو را بهشت میبرد
منتظر شفاعت و، روز جزا نمیشود
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e