#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
گل را دهید چاره کنم اضطراب را
شاید دهند بر گل پژمرده آب را
این طفل را به رسم امانت به من دهید
می آورم اگر نگرفتم جواب را
@hosenih
هر گونه طفل را شده سیراب می کنم
راحت کنم زآب خیال رباب را
سخت است گر چه منت از این قوم می کشم
تا قبل مرگ او بچشد طعم آب را
لالایی اش به گردن من گر که تشنه ماند
برشانه می کشم زعلی ناز خواب را
گل را به دشت برد به دستش بلند کرد
تا بنگرند در کف او آفتاب را
ناگه غروب کرد علی بر فراز دست
روی سه شعبه دید پدر ماه تاب را
تیری رسید طفل زبان بر لبش کشید
گویا که آب دید علی ان سراب را
@hosenih
پاشید خون حلق علی را به سوی عرش
با اه و گریه کرد به شیشه گلاب را
قبل از حنای خون علی بر محاسنش
شرمندگی کشید به رویش خضاب را
شاعر:
#موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e