بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
از راه دور هاله ی نوری رسیده است
یک کاروان فرشته و حوری رسیده است
مشغول ذکر و راز و نیازند با خدا
گویا کلیم باز به طوری رسیده است
@hosenih
مهتاب رو گرفت، که زینب رسیده است
بر چشم خود ستاره حجابی کشیده است
از بس که این چراغ عفیف و منوّر است
پروانه نیز سایه ی او را ندیده است
@hosenih
تا پا زمین گذاشت دل آسمان گرفت
قلب علی و فاطمه هم در جنان گرفت
آیات ابتدایی مریم نزول کرد
یحیی به نیزه رفت و مسیحا زبان گرفت
@hosenih
زینب ز روی ناقه ی خود تا بلند شد
آه از نهاد حضرت زهرا بلند شد
تا که صدا زدند رکابی بیاورید
فوراً جناب حضرت سقا بلند شد
@hosenih
آرام پرده را علی اکبر کنار زد
قاسم غبار بادیه با پر کنار زد
ارباب با قرائت والشمس و والضحی
پوشیه را ز روی مطهر کنار زد
@hosenih
پا بر زمین گذاشت، دلش بی قرار شد
قلبش به غصه های فراوان دچار شد
نم نم به گریه آمد و چون ابر نوبهار
نم نم شروع کرد، ولی زار زار شد
@hosenih
اینجا کجاست؟ چرا سر من تیر می کشد
ذره به ذره پیکر من تیر می کشد
فکری برای خواهر خود کن، برادرم
دارد تمام معجر من تیر می کشد
@hosenih
شأن نزول این همه آیه شنیدنی است
تعبیر خواب کودکی من ندیدنی است
دردی عجیب قامت من را گرفته است
این سرو قد کشیده گمانم خمیدنی است
@hosenih
اینجا برای اهل و عیالت امان نداشت
گشتم، به غیر حادثه ی ناگهان نداشت
چشمی حریص در پی انگشتر آمده
این قافله چه می شد اگر ساربان نداشت
@hosenih
این حوریان که فکر اسارت نکرده اند
اصلاً خیال آتش و غارت نکرده اند
تا بوده است از همه مستور بوده اند
محجوبه اند و فکر جسارت نکرده اند
@hosenih
حالا بیا به خاطر خواهر عبور کن
ما را ببر مدینه، از این خاک دور کن
حیف از لب تو نیست به آتش شود دچار
صرف نظر ز رفتن کنج تنور کن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛
@hosenih