🥀
بستم به اختیار خودم دست جبر را
من کِی نظاره میکنم این قتل صبر را؟
کِی دامن تو را زِ سر ترس میدهم؟
می آیم و به اهل جنون درس میدهم
خود را مثل برای هر آزاده میکنم
دست و گلو برای تو آماده میکنم
قربان آن نگاه به سمت خیام تو
از زیر نیزه نیست مقدر قیام تو
اصلا مهم تویی نگران حرم نباش
دلواپس شکستن بال و پرم نباش
این دستها فدای سر مویی از سرت
قربان یک نخ از سر جَلباب خواهرت
ای تشنه ، تشنه لب ، لب دریا نبینمت
مظلوم فاطمه تک و تنها نبینمت
با زخم تیغ و نیزه از اینجا سفر مکن
با دست و پا زدن همه را خون جگر مکن
(ای کشته ی فتاده به هامون) من آمدم
(ای صید دست و پا زده در خون)من آمدم
از طعم بوسه ها ی تو اعجاز کرده ام
این دست را به شوق بغل باز کرده ام
زیبنده نیست بسته شود دست من عمو
دست مرا بگیر و به زخمی بزن عمو
دست من از مدینه به اینجا رسیده است
همراه آه سینه به اینجا رسیده است
از پیکر فتاده ات اینان چه میبَرند
دارند ذره ذره به هر دشنه میبَرند
ناقابل است گر بپذیری از این صغیر
دستم برای تیغ و گلویم برای تیر
قبل از تو جان سپردن من لذت من است
خونم به پات ريخته این عزت من است
#محمد_علی_بقایی
#محرم
@shaeranehowzavi