🖌🖍 احقاق و تحقیق با کلمه‌ها ✍️ علی اصغر اسلامی تنها، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ✨یا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ، ✨یا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ ۱) خداوندِ علیم بدیع، حقّ است و انسانِ ظلوم جهول، محقّق. او احقاق می کند و انسان تحقیق. فعل او بدیع، دفعی و بی کران است و عمل انسان تقلیدی، تدریجی و کرانمند. او با کلمات اعلی، حق را احقاق می کند و انسان- که خود کلمه حق است- با کلمات ادنی، حق را جستجوی می کند. پس همانگونه که هستی شناسی «کلمه» برای حق شناسی و تخلق به حق سبحانه و تعالی ضروری است برای پویایی شناسی حقیقت جویی و تحقیق حق نیز ضرورت دارد. ۲) برخی معتقدند بیش از آنکه ایده ها واژه ها را بسازند، این واژه ها هستند که ایده ها را می آفرینند و آنها را حمل می کنند. البته واژه ها صرفا در کار انتقال ایده ها و معانی نیستند، آن ها درست مانند «بادها و ابرها»، خود در گشت و چرخش اند، به یکدیگر تبدیل و در همدیگر دگرگون می شوند. به همین خاطر است که می توان آنها را «گذر دهنده» یا« مَرکبِ ایده ها» به شمار آورد. ۳) از نظر بودریار واژه ها برای ما اهمیت بسیاری دارند. آن ها زندگی خودشان را دارند و از همین رو میرندگی و میرایی شان برای هر کسی که مدعی تملک شکل مشخصی از اندیشه نیست و سودای مرشدی ندارد بدیهی است. در ناپایداری واژه ها بازی شاعرانه ای از مرگ و زندگی وجود دارد در تعابیر و استعاره پردازی های مداوم و پیاپی یک ایده، به چیزی بیش تر(به چیزی غیر) از خود بدل می شود به شکل از اندیشه. زبان می اندیشد، به ما می اندیشد و دست کم تا جایی که به واسطه ی آن می اندیشیم برای ما می اندیشد؛ و در اینجا رابطه ای شکل می گیرد، رابطه ای که نمادین است، رابطه میان واژه ها و ایده ها. ما تصور می کنیم که راه پیشرفت از دیار ایده ها می گذرد- این توهم هر نظریه پردازی است- غافل از این که در حقیقت واژه هایی که در مقام اشاره گر عمل می کنند، ایده ها را می آورنند و بازمی آورند. ۴) از منظر نشانه شناسی متعالیه نیز کلمات بسیار مهم اند نه فقط کلمات اعلی و کلمات اوسط بلکه کلمات ادنی که مربوط به جهان انسانی و اجتماعی اند نیز مهم اند اگر معتقد باشیم «کلمه لفظیّة الحدوث و معنائیّة البقا» است و «المعنا داخل فی الفظ لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه»- نه اینکه«المعنا داخل فی الفظ بالممازجه» آنگونه که سوسور و ساختارگرایان معتقدند و نه «خارج عنها بالمباینه» آنگونه که بودریار و پساساختارگرایان معتقدند- آنگاه خواهیم دانست واژه ها نه فقط همچون بادها در کار جابجایی ایده ها و معانی اند(وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً) ، بلکه آن ها درست مانند «ابرها و کشتی ها»، با قدرت فراوان و بار سنگین (فَالْحامِلاتِ وِقْراً )، به آسانی خود در گشت و جریان اند( فَالْجارِياتِ يُسْراً)، به یکدیگر برخورد و با همدیگر ترکیب می شوند. بیش از آنکه ایده ها و معانی خالق واژه ها باشند، این واژه ها هستند که ایده ها را حمل کرده و آن ها را می زایند. به همین خاطر است که می توان آنها را نه «محل ایده ها» و نه «مرکب ایده ها» آنگونه که بودریار می گوید؛ بلکه به تعبیر دقیق تر «حامل ایده ها» به شمار آورد. ۵) کلمه والد و والده کلمه است نه خالق و موجده آن. کلمه حدوث و پیدایش لفظی دارد و بقا و حیات معنایی. و اسفار اربعه محقّق در مسیر تحقیق وحقیقت جویی با آن آغاز و پس از سیر در جهان معانی به آن انجام می یابد. «سفر از لفظ به معنا»، «سفر در معنا»، «سفر از معنا به لفظ» و «سفر در الفاظ با معنا». کلمات طیبه سفر می کنند و در لحظه ای که به یکدیگر بر می خورند با پرهیز از تناکر و همستیزی(با همه اشکال آن از تضاد هگلی- مارکسی تا تفارق و تقسیم سوسوری- دورکیمی تا تمایز و تفاوق بوردیویی-دریدایی)، همشناسی و تعارف می کنند؛ در سطح اسما و الفاظ به هم می آمیزند. از تناکح اسما و آمیزش واژگان است که معانی نو متولد می شوند، نوآوری رخ می دهد و دانش و معرفت نو و کلمه طیبه نو ابداع می شود. @HOWZAVIAN