🔍 راز خانه‌دار شدن شیخ محله‌ی ما ✍ مرتضی بذرافشان شیخ نه خوش خیال، راست پندار محله‌ی ما، با حمد و سپاس الهی، ضمن اشاره مجدد به ملاقات با رهبری و جریان دعای اجابت شده معظم له برای ایشان نقل می‌کند: بعد از چهار ماه جستجوی کوچه به کوچه، در نهایت عصر نیمه شعبان، خانه‌ی مورد نظرم را با قیمت ۷۸۰ هزار تومن یافتم اما جز امید آهی نداشتم سودا کنم. من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب. شیخ ادامه می‌دهد: از صاحبخانه‌ی خیلی خیلی مهربان و خوش معامله که معلمی بود، مهلت خواستم. فردای آن روز برای وام ۱۰۰ هزار تومنی ویژه جانبازان، اقدام و آن را دو روزه دریافت و پرداخت کردم. شیخ بسیار امیدوار و سخت‌کوش ما می‌گوید: روز بعد، به قصد دیدار والدین به زادگاهم سفر کرده؛ در منزل شب هنگام، از خرید خانه حرف به میان آمد اما اندک نشانه‌ای از کمک احتمالی پدر مشاهده نکردم. شیخ می‌گوید: صبح که برای خدا حافظی و بازگشت به قم آماده می‌شدم، پدر ناگهان موافقت خود را با پرداخت مابقی مبلغ خانه اعلام نمود. با تعجب وقتی به او گفتم؛ این کل سرمایه‌ و برای هزینه سالانه‌ات لازم است، پیرمرد بی‌سواد اما پاک طینت که حتی نام علما را به سختی بیان می‌کرد، با کمی مکث و نگاهی پدرانه گفت: دیشب امام "خمینی"، آیت الله "مرعشی"و آیت الله "گلپایگانی" به خوابم آمدند. از آن جمع آیت الله "گلپایگانی" رو کرد به من و گفت: آخرین فرزندت برای دین رفته به حوزه، نترس! روزیت را خدا از آسمان می‌رساند. حالا شیخ محله‌ی ما، برای سلامتی رهبری و همه پدر و مادران دلسوز دعا کرده؛ در حالی که قطرات اشگ بر گونه‌اش جاری‌ست، می‌گوید هر نماز شب برای رفتگان طلب مغفرت و دعای خیر می‌کند. شیخ خاطره‌اش را با این جمله به پایان می‌رساند "هر چه دارم از دعای خیر پدر و مادر است" اجزهما بالاحسان احسانا و بالسیئات غفرانا. @HOWZAVIAN