بسم الله 🌛شب گویه ۲۴ 💫پنج سال پیش بود که ناگهان دیدم موهای سرم مثل دومینو یکی پس از دیگری سفید می شود. آن روزها این این اتفاق خیلی آزارم می داد. گرد سفیدی هم که اصلا رَب و رُب سرش نمی شد. هر روز بیشتر از دیروز. ✨خجالتش بیشتر آزارم می داد. تصور کنید در جمع رفقایتان نشسته و مشغول بگو و بخند هستید که ناگهان شخصی که شما را نمی شناسد وارد می شود و بعد از احوالپرسی از شما می پرسد: بچه هایت مدرسه می روند؟ 🚸غافل از اینکه خبری از مادر بچه ها هم نیست، چه رسد خودشان. ♻️اما کم کم با این سفیدی کنار آمدم. از شما چه پنهان. آرام آرام این سفیدی برایم برکتی شد و خیلی جاها کارم را جلو می انداخت. لامصب رانتی شده بود برای خودش. در فرصتی خاطره هایش را تعریف می کنم. ▪️القصه؛ امشب بعد از سال ها اصرار از سوی خانواده تصمیم گرفتم این درد را البته اگر درد باشد، درمان کنم. دکتر می گفت تمام موهای سفیدت سیاه می شود. یعنی مثل پنج سال قبل. من که مانند یک ماهی خسته و بی حال خودم را داخل تور دکتر انداختم، الان دارم فکر می کنم که بر فرض بعد از چند ماه همه ی موها مشکی شد. بعدش چی؟ 🕯لابد خیال می کنم بر می گردم به سالها قبل. زهی خیال باطل. ✍علی خردمردی @shabgooyeh