💠 معیار شما برای قضاوت دیگران چیست؟
🔻۱. در کنار دغدغه های کاری و علمی زمانی را با همسر و فرزندانم به گفتگو مینشینیم؛ اگرچه این مهم همیشگی نیست؛ اما کمش هم خوب و مفید است. گاهی با هم فیلم میبینیم و درباره شخصیتها یا سبک و فرم و محتوای فیلم صحبت میکنیم. گاهی گزیدهای از یک کتاب را به معرض گفتگو و نقد میگذاریم و خلاصه از هر دری گپوگفت داریم. تعطیلات هفته گذشته با دخترم درباره یکی از شخصیت های فرهنگی صحبت میکردم. من که نظرات متضاد دو دسته مقابل هم(که یکی تحت تأثیر 《شیدایی》 آن شخصیت اغراق می کرد و دیگری متأثر از 《نفرت》 تخصصش را نیز نادیده انگاشته بود) را مرور میکردم و البته به دنبال موضع گیری سنجشگرانه بودم، اما او تلاش داشت تا از قضاوت دربارهاش بپرهیزد. من ایتدا گمان کردم متاثر از کلیشه ی《هم دیگر را قضاوت نکنیم》 از داوری پرهیز می کند، اما زود فهمیدم که شواهد استدلال له یا علیه آن شخصیت را کافی نمی داند. اقدام او را ستودم زیرا دلیلش «معیار» بود. میگفت شناختش نسبت به این شخصیت ناچیز است و مطالبی هم که از این و آن نقل کرده بودم قابل اعتماد نیست.
🔻۲. ویدئویی از استاد شفیعی کدکنی که شعرها و سبک شعری اش را دوست دارم، منتشر شده است که از او خواسته شد دربارۀ مرحوم شجریان نظر بدهد، او چنین گفت: «حق و حد خودم نمیدانم درباره استاد شجریان صحبت کنم، چون من در موسیقی شنونده مبتدی و بیفرهنگی هستم و شجریان در موسیقی، جایگاه حافظ در شعر را دارد.»
《معیار》 او هم متواضعانه و درس آموز بود.
🔻۳. استادی داشتم که حاشیه ملاعبدالله در منطق و اصول فقه و بخشی از تفسیر قران حکیم را نزد او آموختم، هنوز طنین صدایش را در گوشم فراموش نمیکنم؛ آنگاه که آیات نخست سوره دهر را تلاوت میکرد: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا.
به غایت باسواد و پرجذبه بود. هرگز ادعایی نداشت؛ اما هیبت و هیمنهای داشت میان ما طلبهها، شخصیت علمیاش تا حدودی برای ما شناخته شده بود. دربارهی مقام معنویاش چیزهای غلو آمیز میشنیدیم. ساده ترینشان اینکه حیوانات اهلی و وحوش رام اویند، نمی دانم آیا درباره مواجهه اش با شیر و ببر و گرگ افسانه ای ساخته بودند یا خیر، اما می گفتند گربههایی که از چند متری ما طلبههای پر شور و شر و کم سن و سال فرار را برقرار ترجیح میدادند و احساس امنیت نمی کردند، با او اما همراه میشدند و با عبایش بازی میکردند. یا گنجشکهای با هوش و با احتیاطی که مشغول نوک زدن به دانهها و ریزههای نان بودند و با یک صدای ضعیفی پرواز میکردند، از او نمیگریختند و رفت و آمدش را مخل امنیت نمی دانستند. از ارتباط او با عوالم غیب که الا ماشاءالله صحبت میشد. او هرگز خویش را آنگونه نمینمود، اما نزد شاگردانش با مبالغه توصیف میشد. گویا شاگردانش میخواستند او را اینگونه و شاید بالاتر از آنچه هست ببینند. من هم از این نوع تلقی دربارۀ استاد تأثیر گرفته بودم. ممکن است متاثر از همین نوع تلقی بود که وقتی مقالهای که بیشتر صبغه اعتقادی و کلامی داشت را نزد او بردم تا راهنمایی کند و نظر بدهد. زمانی که هرگز از کسی نمیدانم و بلد نیستم را نشنیده بودم. او به من گفت: در حوزه کلام تخصص ندارد. دهانم باز شده بود. مگر میشد استادی با چنین مقام علمی و معنوی بگوید نمی داند و یا نتواند به من کمک کند؟ شاید در بادی امر کمی ناراحت شده بودم؛ اما خیلی زود فهمیدم که او بهترین پاسخ را به من داد. اگر چه میتوانست به گونه ای دیگر به اصطلاح مرا سربدواند؛ اما صریح گفت که در آن حوزه تخصص ندارد. پاسخ او هم پاسخی《معیار》 بود.
🔻۴. هنرمندی را میشناسم که نقاشیهای انتزاعیاش معروف است. اما به دلیل خطای سیاسی مورد انتقاد جدی واقع شد. نقد عمل سیاسیاش منطقی به نظر میرسید؛ اما اثر هنریاش هجو شد.
رفتار مغالطه آمیزی که فراوان از ما سر می زند....
@masaelepazuheshi 👈
✍️محمد صدرا مازنی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN