🔹 علم هیأت عشق؛ در سوگ روشنفکر تراز انقلاب آقای دکتر عماد افروغدکتر محسن الویری خبر کوچ همیشگی دکتر عماد افروغ در فجر سومین شب قدر (بامداد جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲) گرچه برای آنان که از بیماری جانکاه ایشان آگاه بودند، غیرمنتظره نبود، برای همه آن‌ها که از دانش و دردمندی و بیداری او آگاه بودند، به سختی قابل پذیرش بود. شناخت مستقیم بنده از این روشنفکر ِتراز انقلاب و دانشمند فکور و اندیشمند خدوم به سال‌های عضویت مشترک در جلسات هفتگی کمیسیون تلفیق و سیاست‌بلند مدت دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام (بازه زمانی تقریبی سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۵) با ریاست مرحوم دکتر کاظم نجفی علمی برمی‌گردد. همکاری به عنوان مشاور در یک رساله دکتری به راهنمایی ایشان، شرکت در یک هم‌اندیشی با عنوان "بازخوانی و نقد و بررسی کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران؛ اسلام و ایران: تعامل یا تقابل؟" در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ در خانه اندیشمندان علوم انسانی و ارائه سخنرانی در مراسم رونمایی از دو کتاب ایشان در ۵ خرداد همان سال در فرهنگسرای شفق به همراه موارد متعدد دیگری از دیدارها و گفت‌وگوهای تلفنی و حضوری در گردهمایی‌ها و جلسات رسمی و غیررسمی عرصه‌های دیگری بود که زمینه‌ساز شناخت و علاقه‌مندی بیشتر بنده به این شخصیت شاخص عرصه علم و فرهنگ و سیاست شده بود.  ویژگی‌های شخصیتی احترام‌برانگیز آقای دکتر افروغ را می‌توان بیش از هر چیز در سلامت نفس، صداقت، صراحت لهجه، آزادگی و عدم وابستگی روحی او به نهادهای قدرت جستجو کرد. این ویژگی‌ها همراه با سلوک اجتماعی ویژه او از وی چهره‌ای ساخته بود که به درستی می‌توان آن را روشنفکر تراز انقلاب نامید. آقای دکتر افروغ در عرصه اجتماع بیش از هر ویژگی دیگر دارای یک ذهن نظریه‌مند (تئوریک) بود که توان درک و تحلیل خلاقانه مسائل جامعه را در او به شدت بالا برده بود، تا آن جا که هر اظهار نظر او در باره مسائل روز، درهم‌تنیده با یک یا چند نظریه جامعه‌شناختی یا معرفت‌شناختی یا سیاسی بود. باور او به ضرورت تدوین نظریه انقلاب اسلامی و ابعاد و ارکان مختلف آن در همین چارچوب قابل فهم است. او دو سه دهه پیش به شدت بر این باور بود که ما هنوز هیچ تبیین نظری مدون از انقلاب و نیز کارکردها و نهادهای انقلاب اسلامی نداریم و برای شناساندن انقلاب و اصولا برای گفت‌وگو در باره انقلاب، هیچ گریزی از تدوین نظریه انقلاب نیست. پاسخ به این پرسش که آیا اکنون این نیاز برآورده شده است یا نه، بر عهده صاحب‌نظران است.  ویژگی دیگر او در این عرصه، باور به نقد و پرچمداری نقد درون‌گفتمانی جبهه انقلاب در سطوح مختلف بود. در حد اطلاع بنده، قدرت نقادی همراه با سوز و دردمندی و شور او همزمان با شدت علاقه به انقلاب اسلامی و امام خمینی مانند نداشت.  عدالت‌پژوهی و عدالت‌خواهی ویژگی دیگر او در عرصه اجتماعی بود. آثار علمی ایشان در باره عدالت بخشی قابل توجه از مجموعه آثارشان را تشکیل می‌دهد. برنتافتن ساختارها و رویه‌های ناعادلانه و خروش علیه آن‌ها و خروج از آن‌ها ویژگی دیگری برخاسته از روحیه عدالت‌خواهی ایشان بود که از او یک انقلابی واقعی درون انقلاب با حفظ چارچوب‌ها و ارزش‌های انقلاب ساخته بود. حُسن توجه و امیدواری او به نسلی از طلاب جوان در قم بیش از هر چیز ریشه در انصاف او در تحلیل وضعیت کشور داشت.  وجه مشترک ویژگی‌های شخصیتی و اجتماعی آقای دکتر افروغ را می‌توان در شدت علاقه و باورمندی و احساس مسؤولیت نسبت به آموزه‌های و شخصیت‌های دینی دانست. قطعه فیلمی که از نوحه‌خوانی ایشان در روستای لفور در دست است بسیار گویاست و نگاه ایشان به مرگ و استقبال آگاهانه همراه با آرامش درون او در تجربه ماه‌ها و روزهای نزدیک به مرگ که نشان گشودگی روح و قلب او به سوی حقیقت مطلق بود، شاهدی دیگر بر این مدعاست.  آقای دکتر افروغ از آغاز  ابتلا به این بیماری، رفته رفته دفتر همه عِلم‌ها را بست و به علم هیأت عشق پرداخت. یک فایل صوتی کوتاه به تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۰ پس از اولین جراحی و یک یادداشت کوتاه به تاریخ ۲۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۱ پس از هشت مرحله شیمی‌درمانی به روشنی این کوچ از دفاتر علم به دفتر عشق را روایت می‌کند. کسی که اسیر چشم شوخ معشوق شده باشد و تیر رها شده از کمان در کمین او به جانش نشسته باشد، پیش از آن که جان بسپارد، کُشته چشم سیاه معشوق می‌شود و نزد چنین عشق‌پیشه‌ای آن چه دیگران در فلک هشتم یا همان فلک ثوابت که بالاترین فلک است جست‌وجو می‌کنند، در طبقه هفتم زمین هم دست‌یافتنی است. گوارای مرحوم دکتر افروغ باد این گونه زیستن و این گونه با معرفت پر کشیدن. به تعبیر همشهری آقای دکتر افروغ، جناب حافظ شیرازی:  ... از چشمِ شوخِ تو جان کی توان برد؟ که دایم با کمان اندر کمین است بر آن چشمِ سیه صد آفرین باد که در عاشق کُشی سِحرآفرین است عجب عِلمی است عِلم هیأت عشق که چرخِ هشتمش، هفتم زمین است ... @HOWZAVIAN