من در آن سفره غیر از خون نمی دیدم
به خاطر دارم که در معیت آقای شیخ جعفر مجتهدی (ره)، ناهار را میهمان یکی از دوستان بودیم. صاحبخانه برخلاف قولی که داده بود سفره نسبتاً رنگینی را تدارک دیده و سرگرم کشیدن غذا بود.
جناب مجتهدی که در کنار سفره نشسته بودند غذا صرف نمیکردند ولی چشم از سفره هم برنمیداشتند! اصرار صاحبخانه به ایشان برای صرف غذا سودی نداشت و میفرمودند:
شما راحت باشید! من چندان میلی به غذا ندارم.
دوستان میدانستند که باید به ایشان اصرار نکنند و راحتشان بگذارند، شاید صاحبخانه تصور میکرد که جناب مجتهدی نوع غذا را نپسندیدهاند و از آن خوششان نمیآید!
بههرحال سفره برچیده شد و تمامی دوستان به دنبال یافتن پاسخی برای این سؤال بودند که:
چرا ایشان گرسنه از سر سفره برخاستند و حتی لقمهای از غذا تناول نکردند؟!
فردای آن روز به خدمتشان شرفیاب شدم. تنی چند از دوستان نیز حضور داشتند. مرحوم مصطفوی از ایشان پرسید:
دیروز ظهر، چرا غذا میل نفرمودید؟!
گفتند:
آقاجان! من در آن سفره غیر از خون نمیدیدم! این غذا از پول نزول تهیه شده بود و خوردن نداشت!
ما همگی صاحبخانه را میشناختیم، مردی نبود که آلوده به نزول باشد. زندگی متوسطی داشت و با عفاف و کفاف زندگی میکرد و هضم فرمایش جناب مجتهدی برای دوستان دشوار بود.
ساعتی گذشت و مردی که دیروز مهمانش بودیم، آمد، هنگامیکه آقای مجتهدی برای تجدید وضو از اتاق بیرون رفتند، آقای مصطفوی از آن مرد پرسید:
غذای دیروز را از چه پولی تهیه کرده بودید؟!
گفت:
من به آقا قول داده بودم که برای ناهار غذای سادهای تهیه کنم ولی همسرم اجازه نداد و گفت که ما باید به بهترین وجه از این مرد خدا پذیرایی کنیم! من هم ناگزیر شدم که از همسایه خود حاجی فلان مقداری پول قرض کنم!
آقای مصطفوی که همسایه آن مرد را خوب میشناخت، گفت:
حالا معلوم شد که چرا آقای مجتهدی دیروز غذا نخوردند، همسایه این مرد در بازار قم به دادن نزول و گرفتن بهره پول مشهور است و چون غذای دیروز از پول ربا تهیه شده بود، جعفر آقا تمایلی به خوردن آن نشان ندادند و امروز هم فرمودند: در آن سفره غیر از خون نمیدیدم!
📚 در محضر لاهوتیان ص۱۰۲.
🆔
@huoooo