حکایت
هنگامی که علامه قاضی، آینده آیتالله خوئی را به او نشان میدهد
زمانی که حضرت آیتالله قاضی در نجف اشرف بودند، روزی آیتالله خوئی به حضور ایشان میآیند و خدمت ایشان عرض میکنند: از شما میخواهم چیزی به من بنمایید.
مقصود ایشان معارف الهی و عرفانی و مکاشفات روحی بود. پس از مدتی آیتالله خوئی طبق دستورالعمل استادش عمل میکنند تا یکی از شبهای ماه مبارک رمضان که این شاگرد معظم خدمت استاد به سر میبرد، برای ایشان مکاشفهای با عنایت آیتالله قاضی صورت میگیرد که از این قرار است:
آقای خوئی شخصی را شبیه خودش میبیند که به آرامی تغییراتی در چهره آن شخص به وجود میآید تا آنجا که محاسنش سفید میشوند و در نهایت محاسنش سفیدتر و درس ایشان به مسجد هندی کشیده میشود و در مقام فتوا قرار میگیرد. باز در گوشهای دیگر مشاهده میکند که رساله ایشان چاپ شده است و بعد از مدتی بلندگوهای مسجد کوفه اعلام کردند که آیتالله خوئی به ملکوت اعلا پیوست، بعد از مشاهده این صحنه مرحوم قاضی رو به آقای خوئی کرده و میفرماید: این بود سرگذشت شما، تا آخر عمرتان، عاقبت به خیر شوید، بفرمایید بروید!
استاد فاطمی نیا بعد از نقل این ماجرا فرمودند: اقای قاضی فرموده بودند: اگر خوئی طاقت داشت اون طرف تر هم می رفتم.
📚 کرامات و حکایات عاشقان خدا ص۲۴۳.
🆔
@huoooo