✨✨✨✨✨
✨✨✨✨
✨✨✨
✨✨
✨
#رمان_امنیتی_گمنام
#قسمت_52
_می دونی که..... داعشی جماعت رحم و مروت حالیش نیس...
_نه که تو و خواهرت رحم و مروت حالیتونه.
_مواظب باش چی از دهنت بلغور می کنی پسره ی عوضی...
_عوضی تویی و هرکی که پاش به خاک کشورم باز شده.
نزدیکم شد..
از عصبانیت دندان هایش را به هم قفل کرد.
_شنیدم سینه ات تیر خورده.
دستش را روی زخمم گذاشت... گوشت سینه ام را در دستانش مچاله کرد...
از درد چشمانم را بستم.
تمام بدنم می لرزید.
_چطوره...جرعت داری یه بار دیگه بهم بگو عوضی تا نشونت بدم...
تمام قدرتم را جمع کردم...
حس کردم تمام بدنم گر گرفته..
باید منتظر بدتر از این می بودم.
_کثافت حروم زاده....جرعت داری دستم رو باز کن تا نشونت بدم...
ناگهان....
لینک ناشناس:
https://harfeto.timefriend.net/16348300539074