4⃣ کوفـه/ در عـراق عبیداللـه پسـر زیـاد، ملعـون ششـم بعـد از یزیـد اسـت عبید الله بن زیاد/ پسـر مرجانـة در بـدو ورود از بصـره، برای آزمودن مردم و میزان ارادت آن‌ها به اهل بیت پیامبر، بـا نقـاب بـر چهـره و هیبـت بنی‌هاشم وارد شهر می‌شود (از همـان دروازه جنوبـی، چـرا کـه ورود و خـروج اهالـی مکـه و مدینـه بـا ورود اهـل بصـره از همیـن دروازه اسـت) خبر در کوفه می‌پیچد کـه حسین بن علی علیه السلام به‌زودی وارد شهر خواهد شد با استقبالی که اهالی شهر از ابن زیاد(به جای حسین) بـه عمـل می‌آورنـد، میزان اشتیـاق آنان به حسین بـن علی مشخص می‌شـود ابن زیـاد چندین نفر را دستگیر کرده و می‌کشد و بـرای دستگیـری و تسلیـم مسلـم و اهالـی کوفه که با او همکاری کرده و به او پناه داده‌اند، جایزه می‌گذارد و اعلام حکومت نظامـی می‌کنـد مـردم بـه هـراس می‌افتنـد و در آخرین نمازی که به امامـت مسلم بن عقیل در مسجد کوفه بر پا می‌شود، پشت‌ش را خالـی می‌کننـد و در روزی که همه خود را مدافع و میزبان اهل بیت می‌دانستند به یکباره، مسلم بی‌پناه و آواره می‌شود گفتـه می‌شـود؛ دو تن از فرزندان مسلم به نام ابراهیم  و محمد با او هستند که آنها را به شریح قاضی می‌سپارد یا اینکه آواره شهـر می‌شونـد (ماجرای طفلان مسلم) جای مسلم لو می‌رود گفته شده، سربازان حکومتی از دستگیری او عاجز هستند و درخواست نیروی کمکی می‌کنند این موضوع عبیدالله را بـه حیـرت وامـی‌دارد به او گفته می‌شود اینان از بنی‌هاشم‌اند که در نبرد، بی‌باک و جسور هستند عبید اللـه بن زیـاد عده زیادی را گسیل می‌دارد و مسلم را پس از نبردی سخت با مکر و حیله دستگیر می‌کنند زمانى كه چشم ابن زياد بر آن مسلم می‌افتد، زبان به جسارت اميرالمؤمنين و امـام حسيـن (ع) و پـدر مسلم (یعنی عقيل) می‌گشاید مسلم همانند دیگـر افراد خانـدان بنی‌هاشـم هـم در  جنگآوری و هم در سخن‌وری چیـره اسـت و جـواب عبیداللـه را می‌دهـد او را بـر بـالای دارالامـارة می‌برنـد تـا بـر زمیـن اندازنـد مسلم به عمر سعد لعین می‌گویـد: ➖ بین ما خویشاوندی است وصیت می‌کنم بعد از شهادتم بدن مرا از ابن زیاد لعین  خریداری کن یا از او بخواه کـه بـه تـو ببخشـد وگرنـه اینان مرا مثله خواهند نمود و این‌کـه كسـى را بـه نـزد امام بفرستند تا آن حضرت به‌سـوى كوفـه نيايـد (زیرا آخرین نامه مسلم به امام علیه السلام حاکی از همراهی، دعوت و بیعت مردم کوفه بود) پسر سعد، ملعون هفتم به هیچ یک از خواسته‌های مسلم جامعه عمل نمی‌پوشاند هم مسلم را لب تشنه می‌کشند و هم حسین را ناجوانمردانـه گرفتـار می‌سازنـد 🏴 ادامـه دارد