5⃣1⃣ (همراه با کاروان حسینی) صحـرای کربـلاء روز عاشـوراء (ادامـه) 🏴🏴🏴🏴🏴 دشمن می‌داند تک به تک نمی‌تواند، از پس سپاه اندک امام برآید، بنابراین، چند تاکتیک را به کار می‌برد ➖ تشنگی دادن به امام و یاران ➖ تیرباران(بمباران) و نابودسازی سازوبرگ جنگی و اسبان سپاه، ➖ یورش دسته‌جمعی به نفرات سپاه امام و .... حمله سراسری کوفیان شـروع می‌شـود ابتداء به جناح راست حمله می‌شود که حبیب و یارانش ایستادگی می‌کنند آنها زانو می‌زنند و با نیزه‌، حمله را دفع می‌کنند هم‌زمان شمر به جناح چپ سپاه حمله می‌برد زهیر و یارانش دفاع می‌کنند شمر زخم برمی‌دارد و دشمن از دو جناح عقب می‌نشینند امام علیه‌السلام، دستی به محاسن‌ش می‌کشد؛ ➖ غضب‌ خدا ... بر كسانی كه بر كشتن فرزند دختر پيامبرشان متحد شدند شديـد خواهـد بـود به خدا سوگند؛ تسليم‌شان نخواهم شد تا با محاسنی خونين خدا را ملاقات كنم امـام علیـه السـلام سوار بر اسبش‌ است و قرآنی پيش روی خود نهاده همين، خشم دشمن را بيشتـر برمی‌انگيـزد پس عمر سعد 500 تیرانداز می‌فرستد، تا دوباره سپاه امام را تیرباران کنند تعدادی دیگری از یاران امام شهید می‌شوند همه 23 اسب سپاه امام از پای درمی‌آیند و گروه اصحاب پیاده می‌مانند امـام علیـه السـلام اجازه نبرد تن‌به‌تن می‌دهد دو گروه بر يكديگر یورش می‌برند و ساعتی از روز را بـا يكديگـر می‌جنگنـد به‌طوری‌ كه بنا به برخی اخبار پنجاه و اندی از اصحاب امام عليه السلام شهید می‌شوند اصحاب با هم قرار می‌گذارند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان رود اولین نفر حر بن ریاحی است زیرا خود را مسؤول گرفتاری امام می‌داند پس می‌خواهد اولیـن فدایـی امـام باشـد عبد الله بن عمیر، بریر و مسلم پسر عوسجه از پی هم به نبرد می‌روند و بعد از درگیری جانانه و کشتن دشمنان، شهید می‌شوند حبیب بر سر بالین مسلم می‌رود و می‌گوید؛ ➖ کاش می‌توانستم وصیت‌‌ت را اجرا کنم مسلم بن عوسجه با دست امام را نشان می‌دهد؛ ➖ وصیت من این مرد است عباس بن علی علیهما السـلام، علاوه بر آب‌رسانی و محافظت‌ از خیمه‌ها، حامی سپاه نیز هست هر گاه که نیروهای امام در محاصره قرار می‌گیرند این اباالفضل است که محاصره را می‌شکند ظهر نزدیک می شود ابوثمامه صائدی از اصحاب علی(ع) وقتي می‌بیند اصحاب تك‌تك به شهادت مي‌رسند نـزد امـام می‌آیـد: ➖ احساس مي‌كنم دشمن نزديك و نزدیک‌تر می‌شود اما بدان‌! كشته نخواهي شد مگر آن كه من به دفاع از شما كشته شوم‌ پيش از آن من می‌‌خواهم در حالی خدای خود را ملاقات كنم كه نماز ظهر را با تو خوانده باشم‌ امـام علیـه السـلام: ➖ خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد نماز را یادآوری کردی! از دشمن بخواهيد جنگ را متوقف كند تا نماز بگذاريم یکی از لشکر کوفه صدا می‌زند: ➖ نماز شما قبول نمی‌شود! حبیـب؛ به سویـش حمله‌ور می‌شود و می‌گوید؛ ➖ ای الاغ! فکر می‌کنی نماز شما قبول است و نماز پسر پیامبر قبول نمی‌شود؟ لشکر کوفیان بر سرش می‌ریزنـد و شهیدش می‌کنند تأثر امام از شهادت حبیب زیاد است و امام را بـه گریـه می‌انـدازد: ➖ خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گـذارم حال که امام فرصت نماز خواندن نمی‌یاید، با یارانش نماز خوف می‌خواند که شبیه نماز شکسته است و در هر یک رکعت، جمعی از اصحاب به امام اقتدا می‌کنند، سلام می‌دهند و جایشان را با گروه دیگر عـوض می‌کننـد زهیر و سعید پسر عبدالله خود را حائل می‌کنند و با سپر حتی سر و صورت، مانع تیرهابی می‌شوند که امام را هدف قرارداده، و این‌گونه بـه شهـادت می‌رسنـد زهیـر، بریـر وهب نصرانی تازه‌مسلمان عمرو بن خالد ازدي سعد[شعبة‌] بن حنظله تميمي‌ عمير بن عبدالله مَذْحِجي سوار بن أبي‌حُمَير عبدالرحمان بن عبدالله يَزَني ابوالشعثاء كه مانند حر از لشکر عمرسعد جدا‌شده و دیگـران همگی به میدان می‌روند و رجز خاص خود را می‌خوانند که نشانه شیعه علی بودن آنهاست همه مردانه می‌رزمند نافع بن هلال از چهره‌های برجستـه كربـلا و طايفـه شیعـی بجيلـة می‌باشـد او از تربیت یافتگان مکتب علـي (ع) و از یاران آن حضـرت اسـت‌ نافع نامش را روی تيرها نوشته و رجز کوتاهی دارد: ➖ من رزمنده جمل از سپاه علی هستم، من بر دین علی هستم‌ مزاحم بن حُرَيث‌ به مقابله با او می آید ➖ أنَا عَلی دين‌ عثمان‌ نافع: ➖ أنت علی دين ‌شيطان‌ پس از آن با هم گلاويز می‌شوند و نافع او را به هلاکت می‌رساند نافع تیرانداز ماهری است و با تيراندازی دقيق، 12 تن از سپاه كوفه را می‌کشد تا آن‌كه بازويش‌ می‌شکند‌ و دشمن وی را به اسارت می‌گیرد او را در حالی نزد عمر سعد می‌برند که همچنان خون ‌از محاسنش جاری است و فريـاد می‌زنـد: ➖ اگر بازو و دستی برايم مانده بود، نمی‌توانستيد مرا بـه اسـارت درآوريـد پس شمر گردنش را می‌زند 🏴 ادامـه دارد ....