جهاد تبیین ✌️
برگی از داستان #استعمار قسمت بیست و شش: داغ بردگی برده‌ها کالاهایی ارزشمند بودند و ممکن بود روی زمی
برگی از داستان قسمت بیست و هفتم این داستان: سفر وحشتناک دریایی برده‌ها با کشتی در بسیاری اوقات حتی نگهبانان اروپایی آنها را هم به وحشت می‌انداخت؛ چون بیماری‌هایی بین برده‌ها شایع می‌شد که کارکنان سفید کشتی را هم از پا درمی‌آورد. برده فروشان اروپایی برای اینکه بیشترین برده را با هر کشتی حمل کنند، در انبارهای کشتی‌ها طبقات چوبی کم ارتفاعی می‌ساختند و برده‌ها را درون آن‌ها جا می‌دادند؛ فقط می‌بایست دراز می‌کشیدند. در یک کشتی انگلیسی به درحالی که این برده‌ها حتی امکان نشستن هم نداشتند و نام بزوک، که مخصوص حمل برده ساخته شده بود. ارتفاع طبقات هشتاد سانتی متر در نظر گرفته شده بود. بازرگانان برده آن قدر به سوار کردن برده‌های بیشتر اهمیت می‌دادند که حتی از تفاوت هفت سانتی متر برای زنها و مردها نمی‌گذشتند. به این ترتیب، این برده‌ها در طول سفر چند هزارکیلومتری حتی امکان نشستن هم نداشتند. سفر دریایی، در همان دقایق نخست آنها را به تهوع، دچار می‌کرد و آن‌ها می‌بایست در همان جایی که دچار تهوع شده بودند دراز می‌کشیدند بوی تعفن کشتی‌های حامل برده از فاصله دور به مشام می‌رسید. در همین محیـط هـم، هر دو برده با زنجیـر بـه هـم بسته می‌شدند. درهای انبار را می‌بستند. گرمای هوا بدن برده‌ها را خیس عرق می‌کرد. بسیاری دچار تهوع می‌شدند. بشکه‌ای در انتهای انبار قرار داده بودند که مخصوص قضای حاجت بود. هر برده ای که به دستشویی نیاز داشت، می‌بایست همراه برده ای که به او زنجیر شـده بـود بـه طـرف ایـن بشکه می‌رفت. بویی که از این بشکه برمی‌خاست بـا بـوی عرق برده‌ها و بـوی تهوع درهم می‌آمیخت و در فضایی که کوچک ترین روزنه ای به بیرون نداشت پخش می‌شد. هوایی که آکنده از این همه تعفـن بـود، بسیاری از برده‌ها را از پا درمی‌آورد. بسیاری از اروپایی‌ها جرئت نمی‌کردند سرشان را در انبار کشتی وارد کنند. با این حال میکروب‌هایی که به جان سیاهان می‌افتاد آن‌ها را هم میتلا می‌کرد. از هر چهار دریانورد اروپایی که در کشتی‌های حمل برده کار می‌کردند، یک نفر پیش از پایان سفر می‌مرد. هر روز، نصف کاسه ذرت نیم پخته یا خمیر ذرت و کمی‌آب به برده‌ها می‌دادند. اگر هوا خوب بود، ممکن بود به آن‌ها اجازه دهند روی عرشه بیایند و دقایقی را برای هواخوری بگذرانند، بعضی از برده‌ها از همین فرصت کوتاه استفاده می‌کردند و برای رهایی از رنج‌هایشان به دریا می‌پریدند. برده‌هایی که از هواخوری و امکان خودکشی در دریا محروم بودند، ممکن بود دست به اعتصاب غذا بزنند؛ اما برده داران حاضر نبودند آن‌ها را به این آسانی از دست بدهند. آن‌ها در عصری که علوم و فنون اروپایی در حال پیشرفت بود، ساختن وسیله ای را به مهندسان اروپایی سفارش داده بودند تا غذا را به زور وارد معده برده‌ها کنند. این وسیله گیره گازانبری بزرگی بود که روی صورت فـرد قرار می‌گرفت و دهانش را باز نگه می‌داشت. در این وضع، برده داران می‌توانستند غذا را به حلق او بریزند و مجبورش کنند آن را ببلعد. گاهی نیز ملوانان همین که بیماری و ضعف برده ای را مشاهده می‌کردند، او را به سرعت از بقیـه جـدا می‌کردند و به دریا می‌انداختند تا بقیه را مبتلا نکند. مرگ و میر زیادِ برده‌ها در این سفرهای دریایی باعث شده بود که سفر آن‌ها به سفر کوه بخ در اقیانوس تشبیه شود که تا راه طولانی اش را می‌پیماید، قسمت بزرگی از آن آب می‌شود از بین می‌رود. کشتی‌های حامل برده ممکن بود در راه هدف دستبرد دزدان دریایی هم قرار گیرند. این وضع به خصوص در حالی رخ می‌داد که کشتی بیشتر راه را طی کرده و به نزدیک بودند که سالم ترین و قوی ترین برده‌ها باقی مانده اند و سواحل آمریکا رسیده بود. در این وضع، دزدان مطمئن بودند برده‌های ضعیف و بیمار به دریا ریخته شده اند و کشتی محموله ای بسیار با ارزش را حمل می‌کند. دزدان به کشتی یورش می‌بردند،ملوانان را قتل عام می‌کردند و کشتی را به طرف سواحل مورد نظر خود می‌بردند. 📚سرگذشت استعمار ، ج 3 فصل شکار انسان ص36 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛