📜برگی از داستان
#استعمار
📝قسمت چهل و دوم
💎این داستان صیاد در دام
همه کشیشانی که به تبلیغ مسیحیت در سرزمینهای دوردست مشغول میشدند، در خدمت کشورهای اروپایی و استعمارگران نبودند.
بعضی از آنها که با قلبی پاک و ایمـان بـه خـدا بـا پیـروان دینهای دیگر صحبت میکردند، گاهی تحت تأثیر آنها قرار میگرفتند، از تلاش بـرای مسیحی کردن آنها دسـت میکشیدند و حتی خودشان به یک دین و زندگی جدید روی میآوردند.
«ویلفرد کنتول اسمیت» یک کشیش کانادایی بود که برای تبلیغ در شبه قاره هند، راهی این سرزمین شده بود.
اسمیت پیش از حرکت به هند در انگلستان، در گردهمایی جهانی مبلغان شرکت کرد.
«هندریک کرامر» برگزارکننده این گردهمایی در کتاب «پیام مسیحی در دنیای غیر مسیحی» که به مناسبت همین مراسم منتشر کرده بود، همه ادیان دیگر را رد کرده، پیروان آنها را خطاکار میدانست.
اسمیت در حالی که جملات کرامر در ذهنش تکرار میشد راهی هند شد و برای تبلیغ مسیحیت در میان بوداییها و تعداد اندکی از مسلمانان عازم کوههای هیمالیا شد.
او در یکی، از گردنههای هیمالیا با پیرمرد بسیار فقیری روبه رو شد که میوههای وحشی و کوهی را برای فروش به کنار راه آورده بود.
پیرمرد پابرهنه بود و آن قدر فقیر بود که حتی پولی برای خریدن سنگ ترازو نداشت.
او یک سنگ بزرگ و دو سنگ کوچک را که ادعا میکرد دو پوند (حدود ۹۰۰ گرم) وزن دارند، به جای وزنه ترازو به کار میبرد.
اسمیت از پیرمرد خواست دو پوند میوه به او بدهد و هنگامی که پیرمرد سنگها را در ترازو گذاشت به او اعتراض کرد که: «من از کجا مطمئن باشم که تو راست میگویی و این سنگها دو پوند وزن دارند؟»
پیرمرد در پاسخ اسمیت، با آرامش فقط این آیه قرآن را بر زبان آورد: «خدا بندگانش را به خوبی میبیند» و به کارش ادامه داد.
اسمیت از ایمان عمیق این پیرمرد فقیر در گردنههای دوردست هیمالیا به شدت شگفت زده شد.
آیا او میتوانست با تبلیغ مسیحیت ایمانی محکمتر و عمیقتر از این را به او ببخشد؟
بار دیگر جملات كرامر و ایمان سرسختانه او را به باطل بودن همه ادیان به جز مسیحیت به یاد آورد و آرزو کرد ای کاش کرامـر هـم آنجا بود.
اسمیت به کشورش بازگشت و بقیه عمر را به تحقیق درباره اسلام پرداخت و به یکی از اسلام شناسان بزرگ شد.
کتابهای «درباره درک اسلام و اسلام در تاریخ جدید» از مشهورترین کتابهای او هستند.
در ایران هم دو نفر از کشیشان پرتغالی که در عصر صفوی به اصفهان آمده بودند، پس از چند سال زندگی در کنار مردم از تبلیغ مسیحیت دست برداشتند و مسلمان شدند.
اولین نفر کشیشی به نام «امانوئل سانتاماریا» بود که ریاست صومعه پرتغالیها را در اصفهان به عهده داشت.
او در سال ۱۶۹۱ میلادی مسلمان شد و نام «قلی» (خـادم امـام حسـن علیهالسلام) را بـرای خـودش انتخـاب کـرد.
شش سال پس از او کشیش پرتغالی دیگری که از زادگاهش، لیسبون، راهی اصفهـان شـده بـود بـه اسلام گروید.
ایـن کشیش که «آنتونیو دوژزو» نام داشت، در زندگی جدیدش علیقلی جدیدالاسلام نام گرفت.
او کتابهایی در دفاع از اسلام و مخالفت با مبلغان مسیحی تألیف کرد.
سیف المؤمنين، هدایت الظالمین و فواید ازدواج نام برخی از کتابهای او هستند.
شاه سلیمان صفوی علاقه ویژهای به علیقلی داشت و او را به عنوان مترجم مخصوص دربار استخدام کرده بود.
📚سرگذشت استعمار
#مهدی_میرکیایی، فصل صلیب خونین، ج 4، ص114
┏━━ °•🖌•°━━┓
@jahad_tabein
┗━━ °•🖌•°━━┛