برگی از داستان قسمت صد و هفدهم: باغ بی روزن انگلیسی‌ها که حدس می‌زدند نهضت ساتیاگراها ادامه پیدا کند، تلاش می‌کردند هندی‌ها را هر طور که هست عصبانی کنند و به سوی خشونت برانند. چند روز پس از آنکه سوگواری عمومی‌ در سراسر هند برگزار شد، گروهی از روستاییان هند برای انجام مراسم مذهبی در باغی در شهر امریتسار در ایالات پنجاب جمع شدند. این باغ «جیلیان والا» نام داشت و حدود ده هزار روستایی وارد آن شده بودند. ژنرال دابز، فرمانده نیروهای نظامی‌ انگلستان در پنجاب هنگامی‌ که خبر حضور این افراد را در باغ شنید، سربازانش را به طرف باغ اعزام کرد و آن را در محاصره گرفت. او بدون آنکه توجه کند هندوها برای انجام مراسم مذهبی در باغ جمع شده اند، اعلام کرد که طبق قانون رولات، برگزاری تظاهرات برای اعتراض به دولت ممنوع است و به سرعت به سربازانش دستور شلیک داد. رگبار گلوله از هر سو باریدن گرفت. مردم به طرف درهای باغ دویدند، اما سربازها درها را بسته بودند و هرکس هم که از باغ بیرون می‌ رفت، کشته می‌ شد. ژنرال دابز، خودش نیز پشت یکی از مسلسل ها نشسته بود و به جمعیت شلیک می‌کرد. گلوله باران ده دقیقه ادامه داشت. گلوله ها چهار هزار و هشت صد و پنجاه هندی را از پا انداخته بود که هزار و دویست نفر آن ها کشته شده بودند. ژنرال دابز دستور داد کسی به مجروحان کمک نکند و حتی سربازان مردمی‌ را که با شنیدن صدای گلوله ها به طرف باغ آمده بودند، پراکنده کردند. ساعتی بعد هواپیماهای انگلیسی به فرمان دابز کشتزارهای روستاییان کشته شده را بمباران کردند. سربازان ژنرال در بیرون باغ، مردم را با شلاق می‌زدند و آنها را در آفتاب سوزان درون قفس‌های فلزی بزرگ می‌ انداختند. بعضی از هندی‌ها را هم برهنه کرده، بدن آنها را با آهک می‌ پوشاندند و آنها را درآفتاب نگه می‌داشتند تا پوست بدنشان به شکل دردناکی ترک بردارد. هنگامی‌ که خبر این کشتار به گوش هندی‌ها رسید. بسیاری از آن ها خشمگین شده، برای انتقام آماده شدند. اما گاندی که می‌ دانست انگلیسی ها چه قصدی داشته اند مردم را آرام کرد. کنگره ملی هند از ژنرال دابز به حکومت انگلستان شکایت کرد، اما حکومت انگلستان ژنرال را به خاطر انجام وظیفه، شایسته دریافت جایزه دانست. یک شمشیر جواهرنشان و صد و پنجاه هزار لیره به ژنرال دابز اهدا شد. سرگذشت استعمار ج8 ص89 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛