درست دم اذان صبح عاشوراے سال ۹۲ (۴روز قبل از شهادت) بود کہ، محمد حسن از خواب بیدار شد. بدون مقدمہ رو بہ من کرد و گفت آقا حمید یا من شهید مےشوم یا تو، من کہ متوجہ موضوع نشده بودم جریان را پرسیدم...
گفت :خواب دیدم من و تو بہ سمت یک باغے در حال حرکت هستیم، کہ بہ یک دوراهے رسیدیم. من بہ تو گفتم بیایید با هم از یک مسیر برویم اما تو گفتے هر کداممان از یک مسیر برویم و از هم جدا شدیم
-حالا تو شهید مےشوے یا من؟
گفتم تو شهید مے شوے چون من چند روز دیگر بہ ایران بر میگردم
۲۷ آبان ۹۲ کہ مصادف بود با ۱۴ محرم
محمد حسن در حال خنثے سازے یک بمب بود کہ یکے از پیچیده ترین بمب هاے منطقہ بود وگرنہ محمد حسن خیلے متخصص تر بود؛ آن بمب در صورت او منفجر شد و بہ شهادت رسید
#شهیدرسولخلیلے 🕊