یه شب اردوگاه بلباسی بودیم و رزمایش بود بهمون گفتن فردا ساعت ۵ صبح بیدار بشید. دوستم بهم گفت ساعت ۶ بیدارم کن منم گوشیمو ساعت ۷:۳۰ زنگ گذاشتم که بالاخره یه ساعتی بیدارشیم خوابیدیم و یهو باصدای جیغ یکی از بچه ها پاشدم. عین‌موج مکزیکی‌ به ترتیب کل بچه ها دور تا دور اتاق پشت سرهم بیدارشدن جیغ زدن و نشستن!!!۷۶ نفر تو یک اتاق!!! صدای جیغ و صدای حداقل ۱۰تا گوشی که داشت اذان میگفت قشنگگگگگ حس این بود که قیامت شده هرکسی هم به یک چیز فکرمیکرد به چیزی که ازش میترسید. حالا قضیه چی بود؟ یکی از بچه ها خواب ترسناک دیده بود!پاشده بود رفته بود کنار دوستش خوابیده بود!!بنده خدا نصفه شبی پاشد دید یکی کنارش خوابیده از ترس جیغ کشیده بود🤣🤣 لطفا میخواید برید کنار دوستتون بهش خبر بدین😂که ملت زا به راه نشن😂😂 البته نکته مثبتش این بود که برای نماز صبح به موقع بیدار شدیم😂😂 📮|قـرارگاه جـهادی شهید بلبــاسی|