◼️ رضا ای رضای خدا در رضایت همه شهریاران گدای گدایت بهشت خداوند مهمان سرایت کتاب خدا وقف مدح و ثنایت مرا لحظه ای دور از این درمگردان تهی دستم آقامرا برمگردان گنه کاربودم عذابم نکردی نگه برحساب وکتابم نکردی به جززائرخودخطابم نکردی قبولم نمودی جوابم نکردی تودرد مرااز کرم چاره کردی تواوراق جرم مراپاره کردی خوش آن بی معینی که یارش توباشی کنارتوباشد کنارش توباشی میان خزان ها بهارش توباشی قراردل بی قرارش توباشی غبارغم از قلب زارش بشویی سلامت نگفته جوابش بگویی الاسیدی سیدی یاحبیبی توتفسیر زیبای امن یجیبی توبیماری روح ما راطبیبی چرادر بهشت خراسان غریبی چه دیدی که یکباره بی تاب گشتی زسر تاقدم سوختی آب گشتی خدا راچه شد بادل مهربانت چرازهرقاتل شرر زد به جانت چرا کشت آخر تو را میزبانت چرارفت ازدست تاب و توانت سفارش نمودی به ابن شبیبت که عالم بگِریَد به جدغریبت تومظلوم بودی ولی در خراسان نشد جسم نورانی ات تیر باران نشد آیه آیه تنت مثل قرآن نماندی سه شب برروی خاک عریان گرفتند بر دوش جان پیکرت را نبردندبالای نیزه سرت را ندیدندنامحرمان دخترت را نسوزاند زخم زبان خواهرت را