در سوگ دو خورشید واویلا از غم جانسوز احمد واویلا کشته شد سبط محمد می چکد خون از دو چشم آسمان ها در عزای احمد و فرزند زهرا آه و واویلا حسن جان .... واویلا غرقِ ماتم شد مدینه مجتبی کشته شد از زهر کینه از جفا بشکسته شد بال و پر او می چکد خون از دو چشم خواهر او آه و واویلا حسن جان .... واویلا رفته از پیکر توانش خون ریزد لخته لخته از دهانش شد لگن گلگون تر از رخسار لاله زینب از داغ برادر غرقِ ناله آه و واویلا حسن جان .... واویلا وقت ماتم بر حسن شد خونین دل لاله ی زهرا کفن شد در کنار تربت زهرای اطهر تیرباران شد تن سبط پیمبر آه و واویلا حسن جان .... واویلا از بقیعِ بی چراغش گردیده آسمان گلگون ز داغش آن حریم غم فزا زائر ندارد تربت ویرانه اش حائر ندارد آه و واویلا حسن جان .... ** محمود تاری «یاسر»