آه را با خداخدا بنشان
عرش را پای این صدا بنشان
ظرف من خالی است ، کاری کن!
در کف دست من دعا بنشان
تشنهی گریه ی دمِ سحریم
آب در مشکِ چشمها بنشان
معصیت آبروی من را بُرد
در دلم شوق توبه را بنشان
قلب من در گناه می سوزد
روی زخم دلم دوا بنشان
اَخم کردی ، سپس بغل وا کن
خُوف را قبل هر رَجا بنشان
هر بدی دیده ای ، ندیده بگیر
پرده ای روی خبط ما بنشان
من گرفتارِ این "مَنیَّت" هام
از من این رَذل را جدا بنشان
به منِ پست،اعتبار ببخش
روی مس رنگی از طلا بنشان
گوشهگیری سُلوک عُشاق است
بنده را کُنجِ انزوا بنشان
بهترین آرزوی من نجف است
رو به ایوانطلا مرا بنشان
پای من را بِکِش به بند علی
در حریمش مرا رها بنشان
ساحل امنِ ماست ، صحن حسین!
کشتی ام را به کربلا بنشان
شبِ جمعه ، گریز ، گودال است
خلق را پای این بلا بنشان
▪️
قاتلش کاش حرف بد نزند
شمر را بی سر و صدا بنشان
زیر سُم ها حسین گم شده بود...
گَرد از این برو_بیا بنشان
دشت! این رسم میهمانی نیست
شاه را روی بوریا بنشان
#لیله_الرغائب
#عزیزم_حسین_ع
#بردیا_محمدی