رژیمی که نظام نشد(۱) در بین انقلابات مختلفی که در سده‌های اخیر اتفاق افتاده بدون شک انقلاب اسلامی ایران متمایز و مشخص از سایرین است. این ادعایی بی‌اساس و فقط به‌خاطر دوست داشتن نیست. واقعیتی است که به آن خواهم پرداخت و آنگاه است که به این واقعیت دوم هم خواهیم رسید که انقلاب اسلامی که از ایران شروع شد و پی‌درپی در حال تکثیر و تولیدمثل است، به‌واقع دوست‌داشتنی و از جمله پدیده‌هایی است که شناخت بیشتر آن برای مؤمنین و مستضعفین، محبت بیشتر و برای دشمنانش، بغض و غضب می‌افزاید. واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزوده‌ایم از همین حقیقت سرچشمه می‌گیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.  شروع انقلاب اسلامی را نمی‌شود از اسفند41 یا خرداد 42 دانست. همان‌گونه که دشمنی دشمنان با ایران را نمی‌توان از سال57 دانست. با وجود استنادات تاریخی، هرگز نمی‌توان شروع انقلاب اسلامی را در دهه چهل دانست. امام راحل، رهبری انقلاب اسلامی را زمانی به دست گرفت که زعمای قبلی شیعه، خشت و ستون‌های تمدن نوین را فراهم کرده و معماری را به خمینی کبیر سپرده بودند. بی‌راه نیست اگر گفته شود پس از شهادت سیدالشهداء، شیوه مبارزه ائمه بر تربیت مؤمنینی متمرکز شد که بتوانند خود، ضمن تشخیص دقیق تکالیف، به‌موقع اقدام مورد نیاز را انجام داده و خود را چنان قوی کنند که منتظر دیگران نمانند. و این تربیت توسط نائبان و عالمان تا عصر معاصر ادامه یافت و بیرق مبارزه به امام راحل رسید و او پس از استخراج از منابع و طراحی و تدوین نظریه ولایت فقیه به احداث و اثبات آن همت گمارد.  در مورد تاریخ شروع دشمنی دشمنان نیز اگرچه بسیار قبل از امروز است ولی مهم‌‌ترین و بی‌نظیر‌ترین آن در جهان همین 105 سال پیش اتفاق افتاد که سلطنت منحوس بریتانیا نصف جمعیت 18 میلیونی ما را با قحطی و بیماری انگلیسی کشت. آن زمان، نه شعار مرگ بر اسرائیلی گفته شده بود و نه مرگ بر آمریکا و انگلیس. نه سپاه و سازمان روحانیتی بود که خار چشم دشمنان باشد و نه جبهه مقاومتی که خواب از دشمنان برباید. دلیل آن نسل کشی بی‌نظیر و پدرکشتگی چه بود؟ هفتاد سال پیش هم که محمدرضای پهلوی با همدستی آمریکا و انگلیس، دولت قانونی دکتر مصدق را اسقاط و اورا محاکمه و تبعید و دق‌مرگ کرد نیز همان سؤال مهم و راهگشا وجود دارد. چرا؟ و بر این باید افزود که مصدق‌، مذهبی نبود و تأکید بر این دو مثال برای آن است که هرگز فراموش نشود پدرکشتگی با ایران به‌ویژه در دوره معاصر را غرب شروع کرده و اکنون به انقلاب اسلامی مرتبط کرده است. اگر امروز از ما خواسته می‌شود از مقاومت دست برداریم تا تحریم‌ها برداشته شود‌، صد سال پیش از ما خواسته می‌شد که دست از جان بشوییم تا راحت کشته شویم.  باید این را نیز گفت که پدر و پسر پهلوی مثل دوران قاجار، که بیش از نیمِ ایران را از ایران پاره کردند و به اجانب دادند نبودند. از آنها وطن‌فروش‌تر بودند. این پدر و پسر، گونه جدیدی از سرسپردگی را در تاریخ جهان ثبت کردند. رضای پهلوی‌، تنها پادشاه صددرصد دست‌نشانده اجنبی بود و تخت شاهی را مدیون کشتار نیمِ ایرانیان در همین قحطی بزرگ بود و بی‌رمق‌شدن علمایی که درگیر حفظ جان مردم بودند و روشنفکرانی که باز هم به اشتباه افتادند. وگرنه اصطبل‌داری سفارت هلند کجا و پادشاهی بر ایران کجا؟ پسرش هم تنها پادشاهی است که برای اسقاط دولت خودش با دشمنان و اجانب هم‌پیمان شد. می‌توان گفت یکی از دلایلی که در 54 سال تاریک پهلوی‌، حکومت‌شان نتوانست از رژیم به نظام تبدیل شود همین بی‌ریشگی بود که آنها را از تصمیم‌گیری عقیم کرده بودند و آنها نمی‌توانستند با بدنه اجتماع پیوند بخورند.    تفاوت می‌کند رژیمی که مسئولین مهمش یا از سفارت اجانب انتخاب می‌شوند یا در بزم شبانه‌، با نظامی که در همان سال اول، انتخابات برگزار می‌کند و زمام امور کشور را به منتخبین مردم می‌سپارد. تفاوت می‌کند رژیمی که به‌دنبال توسعه، طبق اطلس منافع اجانب است با نظامی که طبق نقشه بومی و طراحی شده توسط نخبگان خود به‌دنبال پیشرفت است. شباهت این دو مثل تفاوت دست و پای مصنوعی با دست پای سالم است. پهلوی‌ها مثل قاجار، دست و پای کشور را بریدند و می‌خواستند به جایش انگشت بکارند. توسعه‌ای که شاه به‌دنبالش بود توقع معاش مردم را از قحطی و گرسنگی به آش و اشکنه و از حکیم‌باشی به پزشک هندی و بنگلادشی رساند و با کشوری نیمه بی‌سواد، ادعای رسیدن به دروازه تمدن داشت و... و امروز مطالبه مردم قیمت گوشت و مرغ است و «توریست درمانی» یکی از منابع درآمدی کشور و گلایه مردم از قیمت بالای خودروهای ملی و کمبود مشاغل برای تحصیلکردگان دانشگاهی است. 💥جنگ نرم ودشمن شناسی https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95