روزگار سفید✨ صدای سوت کتری در می‌آید. دست از ظرف شستن میکشم و زیر گاز را خاموش می‌کنم. قوری را برمی‌دارم. چند پر گل محمدی از سر شیشه ایِ قوری خودنمایی می‌کنند،چای را در استکان های کمر باریک دسته دار میریزم و در سینی فلزی گرد جهیزیه مادرم قرار می‌دهم. عطر محمّدی مشامم را پر می‌کند. همزمان مادرم تلویزیون را روشن می‌کنند و صوت عربی زیبایی در مدح پیامبر اکرم پخش می‌شود. سینی را مقابل مادرم می‌گذارم و کنارشان رو‌ی تشکچه گل گلی مخصوص خودشان که کمتر کسی افتخار و جرئت نشستن در زمان حضور مادرم را دارد می‌نشینم. شاید این از محاسن ته تغاری بودن است. استکان چای را برمی‌دارم و همزمان با فرستادن عطر گل محمدی به عمق مشامم نوای محمدی را هم در ژرف ذهنم تصور می‌کنم. نوایی که محتوای نابش نگاه تاریک به زن و دختر‌ را در تاریخ به روزگاری سفید تبدیل کرد آن زمان که در حدیث کسا تمام اهلبیت را منتسب به فاطمه سلام الله معرفی کرد و فرمود اگر فاطمه سلام الله نبود نه تو را و نه علی ع را و نه آفرینش را نمی‌آفریدم، یا در آن زمان که فرشته وحی چندین مرتبه به پیامبر فرمود:«سلام مرا به خدیجه برسان.» زن در نگاه اسلام ناب محمدی آنچنان منزلتی دارد که رسول الله فرمودند:«به زنان احترام نمی گذارد مگر شخص بزرگوار و به زنان بی احترامی نمی‌کند مگر شخصی پست» حتی در جایی می‌بینیم مادر موسی به عنوان یک زن در جایگاهی قرار دارد که نوعی از وحی براو نازل می‌شود. در این مکتب مرد از دامان زن به معراج می‌رسد و می‌شود امام خمینی(ره)که می‌فرماید:«سعادت و شقاوت کشور ها،بسته به وجود زن است اما داشتن نقش اجتماعی زن الزاما به معنای حضور فیزیکی در جامعه نیست زیرا او عناصر تشکیل دهنده جامعه یعنی مردان و زنان آینده را تربیت میکند.» پیامبر مهربانی ها با کلامی زیبا درمورد اهمیت و جایگاه مادری می‌فرمایند:«قسم به خداوندی که مرا رسول قرار داد زمانی که زن باردار است به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهدی است که با جان و مالش در راه خدا می‌جنگد،برای هر لحظه درد زایمان ثواب آزادی یک بنده مومن را به زن می‌دهند و وقتی وضع حمل می‌کند برای او پاداشی است که از بس بزرگ است،آن را درک نمی‌کند و وقتی به کودکش شیر می‌دهد هر مکیدنی، معادل آزاد کردن فرزندی از فرزندان اسماعیل ع است. و در قیامت،نوری پیش رویش ایجاد می‌شود که تمام افراد را در آن روز متعجب می‌کند و آن زمان که از شیر دادن فارغ می‌شود فرشته‌ایی بر پهلویش می‌زند و می گوید:عملت را از ابتدا شروع کن، قطعا خدا تو را آمرزید.» صدای مادرم که از شیرین‌کاری‌های مهدی شش ماهه‌ام برای رسیدن به چای به وجد آمده بودند مرا از مرور مطالب ذهنم بیرون کشید. لبخندی به صورت ذوق کرده مادربزرگ و نوه زدم و دوباره عطر چای بهشت و گل محمّدی مشامم را پر کرد. زیر لب صلواتی فرستادم و خدارا شکر کردم که مسلمان و شیعه اسلام ناب محمدی هستم. ✍رقیه سادات ذاکری. 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.