#دقایقی_تفکر 📚
#حکایت
روزی هارون الرشید با بهلول به حمام رفت.
هارون در گرمخانه حمام از بهلول پرسید اگر من قابل فروش بودم، چقدر ارزش داشتم؟
بهلول بی درنگ پاسخ داد پنجاه درهم.
هارون الرشید گفت ای دیوانه احمق، تنها لنگی که پوشیده ام پنجاه درهم ارزش دارد.
بهلول گفت من هم همان را گفتم.
@javaheraneiiha