🔻
در دفاع از استاد کچویان:
فرهیختهستیزیِ نافرهیختگان
🖋 مهدی جمشیدی
۱. سردبیر روزنامۀ «فرهیختگان»، آقای مسعود فروغی، در یادداشتی با عنوان «جناب کچویان! اقناع پیشکش، آتش را زیاد نکنید» مدّعی شده است که استاد کچویان در گفتگوی خویش با شبکۀ افق، همۀ کسانی را که شعار «زن، زندگی، آزادی» میدهند به «هرزگی» و «فحشا» متهم کرده است؛ چون ایشان گفته است که از شعار «زن، زندگی، آزادی»، «زن، هرزگی، فحشا» را میخواهند. بهنظرم چنانچه «پیشداوریهای غیرمعرفتی» و «سوگیریهای لجوجانه» را کنار بگذاریم و صادقانه به سخن ایشان بنگریم، بهروشنی درخواهیم یافت که مقصود ایشان، بیان خواستِ «تکتک» کسانیکه این شعار را در خیابان سرمیدهند نیست، بلکه این «خواست»، به طرّاحان این شعار و همچنین آن عدّهای که در خیابان در پی هرزگی و فحشا هستند بازمیگردد، نه «همگان». بسیارند کسانی که فهم سیاسی و درک اجتماعی ندارند و از خاستگاه این شعار و زنجیرۀ فرهنگیِ تعریفشده در پشت آن بیخبرند و فقط یک «هیجانِ ناگهانی»، آنها را به صحنه کشانده است. چنین کسانی، اهل هرزگی و فحشا نیستند. این تفسیر، آنقدر «بدیهی» است که تفسیر دیگری جز آن را فقط با «جوزدگی» یا «غرضورزی» میتوان توجیه کرد.
۲. استاد کچویان با مطرحکردن این «مفاهیمِ جایگزین»، به دنبال آن است که «واقعیّتِ نهفته» را برای مخاطب، آشکار سازد و به او تفهیم کند که الفاظ «زندگی» و «آزادی»، پوششها و لعابهایی هستند برای «هوسبازی» و «لذّتپرستی»، و چنانچه این زنجیره ادامه یابد، پرده از این واقعیّتها برداشته خواهد شد. ایشان در همین «نقطۀ آغاز»، سرنوشت و فرجام را بیان میکند تا مخاطب جوان، آگاه شود که این «راه»، به کدام «مقصد» میرسد. طرّاحان این شعار، با زیرکی دریافتهاند که باید در مراحل آغازین، مفاهیم «خنثی» و «چندپهلو» بیافرینند تا بتوانند یک «چتر کلّی» ایجاد کنند که بسیاری از جوانان با «ذهنیّتهای خویش»، و نه بر اساس «دلالت واقعیِ این مفاهیم»، خویش را در زیر آن تعریف کنند و با آن همصدا شوند. امّا پس از اینکه بدنۀ اجتماعی در راستای این شعار بسیج شد و حرکت و جریان به راه افتاد، بهتدریج، خویشتنِ واقعیشان را عیان میکنند. «متفکّرِ عاقبتاندیش»، میکوشد شعارها و نمادها و گفتهها را در همین مرحلۀ ابتدایی، «واسازی» کند و مخاطب را با واقعیّتهایی که چندی بعد آشکار خواهند شد، روبرو نماید. روشن است که این منطق، مخاطب جوان را دچار «تردید» میکند و به وادی «پرسش» و «تأمّل» میافکند و احساسش را مهار میکند.
۳. دو بند پیشین، بر اساس خوشبینی نگاشته نشده است و چهبسا مخاطب از غلظت و شدّت آن تعجب کند. این برداشت، درست است و دلیلش نیز این است که «روزنامۀ فرهیختگان»، در مسیری غلتیده است که من آن را «شبهانقلابیگریِ متمایل به لیبرالیسم» میخوانم. مواضع این روزنامه نشان میدهد که پای یک «خطّ» در میان است و بناست با پرچم جبهه و جریان «انقلاب»، همان استدلالهای فسیلشدۀ «جریان روشنفکریِ شبهدینی»، تکرار شود. انقلابی که اینها از آن سخن میگویند، بیشتر به «اصلاح» شبیه است تا «انقلاب». در ماجرای طرح تنظیمگری فضای مجازی، هرچه که در توان داشتند را برای تخریب این طرح و مسدود کردن باب «نفوذ غرب» بهکار بستند و شعلهها افروختند. من این جریان را «خطرناک» قلمداد میکنم و معتقدم روایت اینان از انقلاب و انقلابیگری، آغشته به «تحریف» و «ناراستی» است. رندانه میخواهند «چهرۀ روشنفکرانه» از خویش بسازند. اگر جریان چپ، سالها کوشش کرد که از امام خمینی، تصویرسازیِ لیبرالی کند، اینان نیز ارائۀ «روایت لیبرالی از آیتالله خامنهای» را در دستورکار خویش قرار دادهاند. چیزهایی که این روزها مینویسند، «تحریف نظرات رهبر انقلاب» است. «مواجهۀ گزینشی» میکنند تا خویش را اثبات کنند و حقیقت را در چاه کجروایت حبس کنند. سردبیر که این اندازه بیربط و معوج بنویسد، حساب باقی روشن است. به «مهدی فضائلی» استناد کردهاند تا نظر «رهبر انقلاب»، آشکار شود! عجبا! چه زبانی «گویاتر» و «رساتر» از زبان رهبر انقلاب؟! ایشان محتاج «سخنگو» و «زبان مکمّل» نیست. هرچه لازم بوده و هست را خود گفته و تصریح کرده است که حکومت اسلامی باید از «حرام اجتماعی»، از جمله کشف حجاب، جلوگیری کند! امّا روزنامۀ فرهیختگان، این پاره از تفکّر ایشان را «حذف» میکند تا از آب گلآلود، ماهی خویش را صید کند. این بازیِ غیراخلاقی با تفکّر رهبر انقلاب، روا نیست. اعتبارزدایی از متفکّری همچون استاد کچویان که در تمام ایران، نظیر ندارد و کارنامهاش، سرشار از خدمات و حسنات به انقلاب است، جفای ناجوانمردانهای است. میخواهند «صدای دشمن» را در جبهۀ انقلاب، طنینانداز کنند و با «مسألهسازیهای دروغین»، توان ما را بفرسایند. جنگ روایتها، این اندازه «درونی» و «نزدیک» شده است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi