هدایت شده از قاسم روانبخش
یک خاطره جالب و شیرین از سیدحسن نصرالله زمانی ما از سختی ها خسته شده بودیم در دهه نود شرایط سختی داشتیم ، وضعیت داخلی و مشکلات رژیم صهیونیستی دشواری های زیادی برای ما به همراه داشت آن موقع من جوان بودم و ریش هایم هنوز سیاه بود اما بار بر دوشم سنگینی می کرد گاهی به ایران می امدم نزد ایشان رفتم و گفتم چه کنم تا سنگینی بار این مشکلات را تحمل کنم؟ ایشان فرمودند تو هنوز جوانی من با این ریش های سفیدم به شما نصیحتی می کنم ،طبیعی است انسان در حرکتش با چالش ها و دشواری هایی روبرو شود دشمنان و دوستان غالبا موجب ناراحتی انسان می شوند اما اذیت دوستان سنگین تراست ،انسان خسته می شود نیاز به راهنما دارد ،کسی که دستش را بگیرد و به وی آرامش دهد در همه مشکلات ، خدا را داریم به کس دیگری نیاز نداریم، خداوند با رحمت و لطفش به ما اجازه داده که وی را بخوانیم و خطاب قرار دهیم در هرحال و صورت و هرزمان که احساس خستگی می کنی توصیه می کنم وارد اتاقی شوی تنها ده دقیقه یک ربع با خدا صحبت کنی ما معتقدیم خدا علیم، بصیر، سمیع و حکیم است همه نیازهای ما در هر صورت نزد خداست با او سخن می گویئم نیازی نیست با دعاهای خاصی وی را بخوانی با زبان خودت در قلب خودت با زبان عامیانه با او مناجات کن خدا می شنود خدا جواد و کریم است اهل کرم ،مغفرت و هدایت است ، خدا به تو ارامش و قدرت می دهد دستان تو را می گیرد از روی تجربه می گویم از همان زمان من به این توصیه گوش می کنم، برکتهایی از این توصیه دیدم زیرا هر اندازه راه دشوار باشد خدا راههایی را برای ما باز می کند خداوند کریم است خیلی کریم است . منبع: العالم http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f