#حال_خوش_خواندن
📚روی ماه خداوند را ببوس(۱۰)
🗞روزنامه ای میخرم و روی نیمکت سنگی پارک مینشینم سوز سردی می آید پارک خلوت است روزنامه را ورق میزنم کاهش نرخ ارز تخلیه چاه تدریس خصوصی مبانی فلسفی پست مدرنیسم تسلیت درگذشت آقای حاجیان سفر به یونان با جهان تور🐱 گربه ای از جلوم به سرعت می گذرد و کمی آن طرفتر زیر درختی با ترس اطرافشُ نگاه می کند تکه گوشت به دندان گرفته و دنبال جای بی خطری برای خوردن آن می گردد از درخت بالا می رود و روی یک شاخه با حالت نامتعادلی خودش را نگه می دارد تا از خوردن آن فارغ شود هرچه نگاه می کنم گربه دیگری که او را تهدید کند آن اطراف نمی بینم سر در نمی آورم که گربه چرا اینقدر نگران است🤔 با خودم فکر می کنم چرا حیوانات برای زنده ماندن باید با ما آدم ها بسوزند؟ 📍چرا خلقت این همه شلوغ است سگ ها گربه ها موش ها مورچه ها درخت ها دریا ها ستاره ها آدم ها آدم ها آدم ها...📍 +سلام یونس خیلی وقته منتظری ؟_سلام من تازه اومدم +میخوای بریم یونان _یونان؟!اینجا تو روزنامه نوشته.سایه کنارم می نشیند این طور که تو خونسردی فکر نمی کنم تا ۱۰ سال دیگه ابرقو هم بریم چه برسه به یونان🇬🇷 روزنامه را روی صندلی می گذارم این دیگه تقصیر باباته که تا دکترا نگرفتم نمیزاره باهم ازدواج کنیم.👛 سایه آینه کوچکی از داخل کیفش بیرون می آورد و به نقطهای از صورتش خیره می شود. من کاری به حرفهای بابام ندارم اما الان نزدیک یک ساله که پایان نامت رو ننوشته ای اون اوایل که چند بار موضوعش رو عوض کردی و بعد هم که یکی رو انتخاب کردی استادت نپذیرفت 📰روزنامه را روی نیمکت می گذارم و به گربه بالای درخت که حالا لقمه اش را بلعیده نگاه می کنم زیر لب می گویم شعورش را نداشتند که پایان نامه من را بفهمند❗️ +می گویم تو با پایان نامت چه کردی گفتی درباره چه بود؟ _مکالمات خداوند و موسی
❄️
@jqk_ir ❄️