🍃🍁🍂 تبریز و برگ ریز و مه‌ے در غبارها چشمان خستہ ے من و چشم انتظارها من بارها کہ بار غمت را کشیده ام با زرد و سرخ میکشم این صحنه بارها اے با هزار و یکصد و هشتاد و نہ خزان آواره کرده در دل صحرا بهار ها شاید که سیصد و ده و سه تک سوار نیست اما فدایی تو شده صد هزار ها پروانه ها به دور سرت چرخ می زنند آتش فتاده بر سر جمع مدارها کی رفته یاد ما شب آشوب ها ،، زمین آرام ، دل همیشه سپرده به دارها شب زنده دار این شب یلدا فقط توئی ای آفتاب زنده ی شب زنده دارها کریم رحیمی اللهم عجل لولیڪ الفرج 🍁🍂 Kalamatedel