توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ... سن وسالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد رخت وخوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... اما روحم پیدا کرد چه مریضی لذت بخشی :)) یعنی 49سال زندگی باشرافت یعنی زندگی بین محرومان ویتیمان جنوب لبنان یعنی شاگرداول فوق لیسانس ازامریکا دانشگاه توحیدوشهادت خانه به دوش بی خانه، او خانه نداشت همیشه مسافربود راباید خلاصه کرددرچمران فقط است وبس اوهنوزتوی دهلاویه راه می‌رودو مناجات می‌کند ...♥️✨