چقـدر حرفهـای کلیشه ای!؟
برای مـا کـه نسل ِ بعــد از بحـرانیم حـرف ِ تازه تری بگوئید چـرا نمی گـوئید بعـد از آزادی
#خـرمشهـر چه شـد؟
چـرا نمی گــوئید بعد از آزادی خـرمشهر برای بچــّه ها هنوز قابِ عکس ها همــــه شناسنامه ی پدر است؟
چـرا نمی گـوئید هنوز پاهای بـَـدَلـــی، تَن های پر از تــــرکش را می کشند؟
هنوز نخاع های قطع شده به دنبال باغبان زندگی اند؟
چـرا نمی گــوئیـد هنوز زندگی ها با
#ویلچــــــر جابه جا می شود؟
هنوز پدرها خلوتِ گریـــه ی خود را ترک نکرده اند؟
هنوز بیابانهای رملی ِ جنـــوب، استخوانهای بچه های ایران را در آغوش خود دارند؟
چـرا نمـی گوئیـد ریه هـــــای شیمیایی هنوز سُرفــــه می کنند؟
هنوز پنج شنبه ها بازار پرچم و گلاب گرم است؟!
آری چرا نمی گوئید هنوز بعـد از آزادی خـرمشهـر پابرهنه های خمینی(ره) تشییع می شوند و مـا هنوز نفهمیـــدیم خـرمشهر چگونه آزاد شــد؟!
پ.ن: خرمشهر، روز آزادسازی، خرداد ۱۳۶۱
عکاس: بهرام محمدی فرد