eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.5هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
تو می توانستی در آصلاندوز یا ترکمنچای اسبت را زین کرده با کلاهی پشمی پشت عباس میرزا باشی شکست هم خورده بودی اگر نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمی شد... یا می توانستی چوپانی باشی عشقت را به رود می سپردی اگر پیغمبر قبیله ات می شدی... امّا تو بودی با لهجه ی سرد آذری و داغ دیده از آفتاب جنوب و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو می خندند چون تو بودی... خنده دار است که این روزها قرص ها حرف های زیر زبانت را می کِشند و نامه ات روی میز اداره ها گم می شود... امان از چرخ های که دیگر تاول دست هایت از شیمیایی نیست... بلند شو خاک لباست را بتکان دستی به موهایت بکش و راحت بمیر تو شدی تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند...
چقـدر حرفهـای کلیشه ای!؟ برای مـا کـه نسل ِ بعــد از بحـرانیم حـرف ِ تازه تری بگوئید چـرا نمی گـوئید بعـد از آزادی چه شـد؟ چـرا نمی گــوئید بعد از آزادی خـرمشهر برای بچــّه ها هنوز قابِ عکس ها همــــه شناسنامه ی پدر است؟ چـرا نمی گـوئید هنوز پاهای بـَـدَلـــی، تَن های پر از تــــرکش را می کشند؟ هنوز نخاع های قطع شده به دنبال باغبان زندگی اند؟ چـرا نمی گــوئیـد هنوز زندگی ها با جابه جا می شود؟ هنوز پدرها خلوتِ گریـــه ی خود را ترک نکرده اند؟ هنوز بیابانهای رملی ِ جنـــوب، استخوانهای بچه های ایران را در آغوش خود دارند؟ چـرا نمـی گوئیـد ریه هـــــای شیمیایی هنوز سُرفــــه می کنند؟ هنوز پنج شنبه ها بازار پرچم و گلاب گرم است؟! آری چرا نمی گوئید هنوز بعـد از آزادی خـرمشهـر پابرهنه های خمینی(ره) تشییع می شوند و مـا هنوز نفهمیـــدیم خـرمشهر چگونه آزاد شــد؟! پ.ن: خرمشهر، روز آزادسازی، خرداد ۱۳۶۱ عکاس: بهرام محمدی فرد
چقـدر حرفهـای کلیشه ای!؟ برای مـا کـه نسل ِ بعــد از بحـرانیم حـرف ِ تازه تری بگوئید چـرا نمی گـوئید بعـد از آزادی چه شـد؟ چـرا نمی گــوئید بعد از آزادی خـرمشهر برای بچــّه ها هنوز قابِ عکس ها همــــه شناسنامه ی است؟ چـرا نمی گـوئید هنوز پاهای بـَـدَلـــی، تَن های پر از تــــرکش را می کشند؟ هنوز نخاع های قطع شده به دنبال باغبان زندگی اند؟ چـرا نمی گــوئیـد هنوز زندگی ها با جابه جا می شود؟ هنوز خلوتِ گریـــه ی خود را ترک نکرده اند؟ هنوز بیابانهای رملی ِ جنـــوب، استخوانهای بچه های ایران را در آغوش خود دارند؟ چـرا نمـی گوئیـد ریه هـــــای شیمیایی هنوز سُرفــــه می کنند؟ هنوز پنج شنبه ها بازار پرچم و گلاب گرم است؟! آری چرا نمی گوئید هنوز بعـد از آزادی خـرمشهـر پابرهنه های خمینی(ره) تشییع می شوند و مـا هنوز نفهمیـــدیم خـرمشهر چگونه آزاد شــد؟! پ.ن: خرمشهر، روز آزادسازی، خرداد ۱۳۶۱ عکاس: بهرام محمدی فرد ای مردترین مردان دهر، روزتان مبارک
🍃برای اولین بار در کوچه پس کوچه های خاطرات بیست سال پیش قدم برمیدارم. در پیچ و خم هفتاد و نه! 🍃 به دنبال نشانی میگردم و عاقبت به خانه اش میرسم. گویی زمان در آن متوقف شده و در و دیوار، بارِ خاطرات دوران را به دوش می‌کشند. 🍃من با این غریبه بودم! همه چیز در شنیده هایم خلاصه میشد. حالا به دنبال مقصدی مشخص، دست را گرفته و پا در این دوران گذاشته بودم تا اینبار دیده هایم را ثبت کنم📝 🍃مقصودم دیدن مردی بود به اسم فتح‌الله. بسته شده بود ولی او هنوز در آن سالها در و محکم ایستاده و حرف هایی داشت که برای منِ تشنه، به قطره آبی می‌مانست ولی برای خودش، هم درد بود و هم درمان! 🍃با به یاد آوردن آنها روح خسته اش درد میکشید ولی دل تنگش آرام می‌گرفت. نمیدانم عاقبت صندلی چرخداری که روزی همدم تنهایی‌اش بود او را خسته کرد یا همین خاطراتش عرصه را بر او تنگ کرد که طاقت نیاورد و از بند زمین رها شد. 🍃رهایی بی قید و شرط پس از چندین سال اسارت در چنگال دردی به اسم !🕊 🍃اسفند هفتاد و نه برای او زمستان نبود ، بهار بود. که بهایش سیزده‌سال همنشینی با بود💔 ✍نویسنده: 🕊به مناسب سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ تیر ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ اسفند ۱٣٧٩ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٩٩