#بلند_شو_پدر
#پروندۀ_ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
#تازهترین_مطلب_ستون_شعر_سایت_شهرستان_ادب
تو می توانستی
در آصلاندوز یا ترکمنچای
اسبت را زین کرده
با کلاهی پشمی
پشت عباس میرزا باشی
شکست هم خورده بودی اگر
نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمی شد...
یا می توانستی چوپانی باشی
عشقت را به رود می سپردی اگر
پیغمبر قبیله ات می شدی...
امّا تو #سربازی_خاکی بودی
با لهجه ی سرد آذری
و داغ دیده از آفتاب جنوب
و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو می خندند
چون تو #سیمرغشان بودی...
خنده دار است که این روزها
قرص ها
حرف های زیر زبانت را می کِشند
و نامه ات روی میز اداره ها گم می شود...
امان از چرخ های #ویلچر
که دیگر تاول دست هایت از شیمیایی نیست...
بلند شو #پدر
خاک لباست را بتکان
دستی به موهایت بکش
و راحت بمیر
تو #گمنام شدی
تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند...
#شهریار_شفیعی
#جانباز
#جانبازان_اعصاب_و_روان
چقـدر حرفهـای کلیشه ای!؟
برای مـا کـه نسل ِ بعــد از بحـرانیم حـرف ِ تازه تری بگوئید چـرا نمی گـوئید بعـد از آزادی #خـرمشهـر چه شـد؟
چـرا نمی گــوئید بعد از آزادی خـرمشهر برای بچــّه ها هنوز قابِ عکس ها همــــه شناسنامه ی پدر است؟
چـرا نمی گـوئید هنوز پاهای بـَـدَلـــی، تَن های پر از تــــرکش را می کشند؟
هنوز نخاع های قطع شده به دنبال باغبان زندگی اند؟
چـرا نمی گــوئیـد هنوز زندگی ها با #ویلچــــــر جابه جا می شود؟
هنوز پدرها خلوتِ گریـــه ی خود را ترک نکرده اند؟
هنوز بیابانهای رملی ِ جنـــوب، استخوانهای بچه های ایران را در آغوش خود دارند؟
چـرا نمـی گوئیـد ریه هـــــای شیمیایی هنوز سُرفــــه می کنند؟
هنوز پنج شنبه ها بازار پرچم و گلاب گرم است؟!
آری چرا نمی گوئید هنوز بعـد از آزادی خـرمشهـر پابرهنه های خمینی(ره) تشییع می شوند و مـا هنوز نفهمیـــدیم خـرمشهر چگونه آزاد شــد؟!
پ.ن: خرمشهر، روز آزادسازی، خرداد ۱۳۶۱
عکاس: بهرام محمدی فرد
چقـدر حرفهـای کلیشه ای!؟
برای مـا کـه نسل ِ بعــد از بحـرانیم حـرف ِ تازه تری بگوئید چـرا نمی گـوئید بعـد از آزادی #خـرمشهـر چه شـد؟
چـرا نمی گــوئید بعد از آزادی خـرمشهر برای بچــّه ها هنوز قابِ عکس ها همــــه شناسنامه ی #پدر است؟
چـرا نمی گـوئید هنوز پاهای بـَـدَلـــی، تَن های پر از تــــرکش را می کشند؟
هنوز نخاع های قطع شده به دنبال باغبان زندگی اند؟
چـرا نمی گــوئیـد هنوز زندگی ها با #ویلچــــــر جابه جا می شود؟
هنوز #پدرها خلوتِ گریـــه ی خود را ترک نکرده اند؟
هنوز بیابانهای رملی ِ جنـــوب، استخوانهای بچه های ایران را در آغوش خود دارند؟
چـرا نمـی گوئیـد ریه هـــــای شیمیایی هنوز سُرفــــه می کنند؟
هنوز پنج شنبه ها بازار پرچم و گلاب گرم است؟!
آری چرا نمی گوئید هنوز بعـد از آزادی خـرمشهـر پابرهنه های خمینی(ره) تشییع می شوند و مـا هنوز نفهمیـــدیم خـرمشهر چگونه آزاد شــد؟!
پ.ن: خرمشهر، روز آزادسازی، خرداد ۱۳۶۱
عکاس: بهرام محمدی فرد
ای مردترین مردان دهر، روزتان مبارک
🍃برای اولین بار در کوچه پس کوچه های خاطرات بیست سال پیش قدم برمیدارم. در پیچ و خم#اسفندِ هفتاد و نه!
🍃 به دنبال نشانی میگردم و عاقبت به خانه اش میرسم. گویی زمان در آن متوقف شده و در و دیوار، بارِ خاطرات دوران#جانبازیاش را به دوش میکشند.
🍃من با این#خاطرات غریبه بودم! همه چیز در شنیده هایم خلاصه میشد.
حالا به دنبال مقصدی مشخص، دست #قلم را گرفته و پا در این دوران گذاشته بودم تا اینبار دیده هایم را ثبت کنم📝
🍃مقصودم دیدن مردی بود به اسم فتحالله. #کتاب_جنگ بسته شده بود ولی او هنوز در آن سالها در #سنگر و #خاکریز محکم ایستاده و حرف هایی داشت که برای منِ تشنه، به قطره آبی میمانست ولی برای خودش، هم درد بود و هم درمان!
🍃با به یاد آوردن آنها روح خسته اش درد میکشید ولی دل تنگش آرام میگرفت. نمیدانم عاقبت صندلی چرخداری که روزی همدم تنهاییاش بود او را خسته کرد یا همین#آلبوم خاطراتش عرصه را بر او تنگ کرد که طاقت نیاورد و از بند زمین رها شد.
🍃رهایی بی قید و شرط پس از چندین سال اسارت در چنگال دردی به اسم #جانبازی!🕊
🍃اسفند هفتاد و نه برای او زمستان نبود ، بهار بود.#بهار_آزادی که بهایش سیزدهسال همنشینی با#ویلچر بود💔
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسب سالروز شهادت
#شهید_فتح_الله_بختی
📅تاریخ تولد : ۱ تیر ۱۳۴۶
📅تاریخ شهادت : ۱۵ اسفند ۱٣٧٩
📅تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٩٩
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا