🍃سالهاست از #جنگ_تحمیلی میگذرد ولی هنوز یاد آن روزگاران در خس خس سینه ای حس میشود، در فریاد های موج گرفته ای که از نجات بچه ها و سقوط شهر میگوید شنیده میشود، در نقص عضو هایی دیده میشود. اینان واژه جنگ را با تمام وجود لمس کردند. بعضیهایشان دل جا گذاشتهاند در اروند، فکه، #طلاییه و...
🍃بعضی ها نگاه دلتنگشان سر پست، نگهبانی میدهد که اگر ردی یا اثری از گمشدهشان پیدا شد آگاه شوند! یک سری هایشان هم در میدان قدم به قدم جای پای رفیق های آسمانیشان میگذارند تا بلکه به آنها برسند🕊
🍃در این میان آنها که جنگ ندیده اند #قلم به دست گرفته و راوی صحنه های مقتدرانه ای میشوند که به نام های مختلفی ثبت شده. قلم من، روایتِ صحنه ای به نام علیاصغر بشکیده را عهده دار شد.
🍃صحنه ای از مقاومت بچه های گردان #عمار به فرماندهی علیاصغر که در فاز دوم عملیات تنها یک گروهان مانده بود و او، که #یاعلی گویان برخواست برای حفظ خط با چند نفر!
🍃صحنه ای که پروردگار تقوایش را آزمود و او سربلند از این #آزمون بیرون آمد! صحنه همسفره شدن با کارگرانی که غذای اعیانیشان آبِگوشت بود آن هم روزهای بسیار خاص. قلمم مفتخر به نوشتن برای او بود، اویی که دلنوشته اش را اینگونه نگاشته بود: خدایا دوست دارم تنها و #گمنام باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم!
🍃و عمق این مفهوم را آن زمان درک کردم که دیدم ما دیریست زیر خروارِ گناهانمان دفن شده ایم و مدفنی متعفن ایجاد کرده ایم. این افتخار نیست و نبود برای منی که مقابلم اسوه ای از #ایثار و گذشت ایستاده و از خداوند طلب گمنامی میکند.
🍃وباز زمین سیصد و شصت و پنج روز به گرد خورشید گشت تا رسید به آن روز که علیاصغر در تاریخچه ذهن ها غریب و گمنام ماند. به روز پرکشیدنش که اجر اخلاصش بود، به روز شهادتش. به وقت #عروج ملکوتیاش!
✨#پروازت_مبارک
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_اصغر_بشکیده
📅تاریخ تولد : ٩ آذر ۱٣٣٨
📅تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱
📅تاریخ انتشار : ٢۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : خرمشهر
🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃«إنا للّه و إنا إليه راجعون
سردار حاج #محمد_ناظری به یاران شهیدش پیوست.»
🍃خبری کوتاه که آتش به جان همه انداخت ، باورش سخت بود و شاید برای بچه های #فرمانده که هرکدام با حاجی خاطراتی داشتند سخت تر..
🍃قرار بود قسمت آخر مستند_مسابقه_فرمانده پخش شود که فرمانده، همه را با #پروازش غافلگیر کرد.
🍃حالا بچه های فرمانده از گوشه و کنار آمده بودند تا برای بار آخر با فرمانده خود وداع کنند. خیلی هایشان نمیتوانستند حاجی را با آن هیبت نظامی در #تابوت تصور کنند. غم نبودن حاج محمد روی دلشان سنگینی میکرد ، در و دیوار شهر پر بود از بنر هایی با #عکس حاجی و دو کلمه که داغ دل همه را تازه میکرد: #خداحافظ_فرمانده...
🍃چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ساعت ۱۹ بود که همه در فرودگاه مهرآباد به انتظار نشسته بودند ، به انتظار آمدن فرمانده.
ولی برای هیچکس این استقبال خوشایند نبود.
🍃حضور حاج قاسم سلیمانی در خانه ناظری ها #قوت_قلبی بود برای اعضای خانواده و حرف هایش آبی بود بر آتش قلبشان .
🍃حاج قاسم میگفت و اطرافیان به گوش دل می سپرند: "حاج محمد ناظری سی ساله که #شهیده ، ما سر سفره #شهید_ناظری بزرگ شدیم ، از سال ۵۸ که من نیروی آموزشی ایشان بودم تا به حال به یاد ندارم که تغییری کرده باشن تو این سالها همون روحیه پر کار و سخت کوشی و حفظ کردن."
🍃پنجشنبه سوم شعبان تولد پسر #حضرت_زهرا و روز #پاسدار بود که پیکرش تشییع شد و چه جمعیتی آمده بود تا او را به سمت خانه ابدیاش ، #امامزاده_علی_اکبر_چیذر بدرقه کند.
🍃شاید خانوادهاش و عوامل مسابقه فرمانده منتظر بودند تا روز پاسدار را به این پاسدار همیشه در صحنه تبریک بگویند اما خبر نداشتند باید آن روز #شهادتش را هم تبریک بگویند.
🍃امروز ،پنج سال از آن روز گذشته و پنجمین سالگرد آسمانی شدن اوست.
پنج سال گذشته و اکنون چند ماهی ست که حاج قاسم سلیمانی هم به یاران شهیدش پیوسته است .
🍃 به قول خودش سر سفره حاج محمد بزرگ شده است و کسی که سر سفره این مرد بزرگ شود بعید است راهی جز #سعادت انتخاب کند ، شهادت رسم این مردان بی ادعاست...
🍃سالگرد #آسمانی_شدنت مبارک حاج محمد...
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🥀به مناسبت سالگرد #شهادت #شهید_محمد_ناظری
📅تاریخ تولد :۶ خرداد ۱۳۳۴
📅تاریخ شهادت : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار : علی اکبر چیذر
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
« وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
"هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند."
🍃اعتقاد عجیبی به این #آیه داشت و مانند نیروی مغناطیسی عظیمی او را به وادی عاشقی کشاند.
🍃معتقد بود بین #مرگ و شهادت فرسخ ها فاصلهاست. شوق #شهادت کاری کرد که از تعلقات دنیوی دل بکند. دو بال از #ملائکه قرض بگیرد و خود را به آسمان برساند.
🍃بعضی آدم ها اهل زمین نیستند بلکه در آسمان، سبک بال و عاشق به سوی ابدیت #پرواز میکنند. علیرضا هم حس کرده بود دیگر زمین جایی برای ماندن نیست، باید هرطور شده برود.
🍃همسرش با صبری که از #حضرت_زینب طلب کرده بود برای شهادت آماده بود. اما دختران بابایی اند و دل کندن برایشان سخت بود. مخصوصا برای زهرای بابا که علاقه خاصی به پدر داشت. او را با توکل به خدا برای حفاظت از #حریم_آل_الله فرستاد.
🍃ایام شعبانیه همه سرمست از عِطر ولادت پسران #علی بودند. اهل محل با شور و شوقی وصف ناشدنی خود را برای ولادت علمدار کربلا آماده کرده بودند.
🍃همان شب بود که علمدار، سربازِ حریمِ عشق را خرید و #علیرضا عیدی خود را با دستی مجروح شده و چشمانی که برای دفاع از حرم فدا شده بود گرفت. حالا در و دیوار این کوچه پر شده از بنر های تسلیت و تبریک شهادت #علیرضا_بابائی.
🍃بسیجیِ همیشه در خط، از دوران هشت سال جنگ تحمیلی تا جبهه مقاومت، بدون وقفه و با عشق جنگید و جهاد کرد. جهاد در راه خدا را توفیقی عظیم میدانست که از طرف خداوند شامل حالش شده بود.
🍃او رفت و هنوز یاد و خاطره اش بین مردم به یادگار مانده است. می گویند مردم دار و همسایه خوبی بود. به #آرزویش رسید.
🍃آرزوی دیرینه همه مردان خدا، شهادت است که سعادت میخواهد و او نیز مثل همه مردان آسمانی این #سعادت نصیبش شد. ای کاش ما هم سعادتمند شویم...
🍃اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك....
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_علیرضا_بابایی
📅تاریخ تولد : ۱ شهریور ۱۳۵۱
📅تاریخ شهادت : ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵. فلوجه عراق
📅تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار : اراک
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #طراحی #دل_نوشته
🍃میگفت: اگر ادعای #شیعه ی حضرت زهرا(س) رو دارم، باید از ناحیه سینه یا #پهلو شهید بشم، اگه یکی از این دو نشونه رو نداشتم، بدونید #شهید نیستم، یه مردهام مثل همه مرده های دیگه، فقط ادای شیعه ها رو در میارم همین.
🍃این اواخر، دست به دامن #حاجی شدی، که برای شهادتت دعا کند و او گفت: دعا میکنم که شهید نشی، تو باید بمونی و بچه های مردم و سر و سامان بدی. ولی تو بیتاب و تشنه بودی، تشنه سعادت، بیتاب #شهادت.
🍃این حرف ها سرت نمیشد، آدم #عاشق نمیتواند دوری معشوق را تحمل کند و تو عاشق شده بودی، عاشق #معبودت، بیقرار بودی برای #وصال...
آرزو داشتی مانند مادر پر بکشی یا از ناحیه سینه یا پهلو...
🍃و چه خوب مادر تو را خرید، شدی شیعه واقعی حضرت مادر همانطور که میخواستی. بالاخره به معشوقت رسیدی، راستی مادر را دیدی...
🍃اگر دیدی سلام ما را هم برسان بگو که جا مانده ایم و بیقراریم...
بگو که شفاعتمان را کند این #حضرت_مادر🌺
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز #تولد #شهید_محمد_عبدی
📅تاریخ تولد : ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۵
📅تاریخ شهادت : ۱۶ بهمن ۱۳۷۷. سیستان
📅تاریخ انتشار : ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
"آزادسازی حردتین* یک گام مانده به محاصره حلب شرقی"
🍃به گزارش پایگاه اطلاع رسانی،تیتر تمام#سایت ها و#روزنامه ها همین شده بود ، نوید محاصره حلب شرقی را میدادند. مژده فتح قله پیروزی را✌️
🍃مژده ای که آب خنک بود بر آتش دل مادر و همسری که نبلوالزهرا چند روزی میزبان عزیزشان بود.و بهای این#آزادی تنی پر از ترکش های خمپاره صد و بیست بود و خونی که پای سرو میرفت...
🍃سروی که بلندایش نشان از عظمت روح مدافعان بود و استقامتش ثمره خون دل هایی که با آن آبیاری شده بود.
و امروز قصه مردی روایت میشود که #مجنون_حسین(ع) بود و جنون او را به شام کشاند.
🍃 چرا که ندای هَلمِنناصِرٍیَنْصُرَنی را اینبار از #عمه_سادات شنیده بود و روا نبود که مریدحسین(ع) در لباس پاسداری غیرتش را به دیوار قاب کند برای تماشا.
🍃پس رفت و #عباسگونه جنگید و خونش بهای #آزادی حردتین شد💔
*حردتین: روستایی در شمال حلب که در بیست و هشت بهمن هزار و سیصد و نود و سه توسط مدافعان حرم ایرانی و سوری آزاد شد.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_حجت_باقری
📅تاریخ تولد : ۱ خرداد ۱٣۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱٣ بهمن ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزارشهید : گلزار شهدای فردوس
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🍃به تابلوی خانوادگیش که جلوی چشمانم خودنمایی میکند دقیق میشوم. همسرش زهرا، دخترانش ثنا و حنانه و قاب عکسی که میان این سه جا خوش کرده. تابلو ناقص بود، #پدر را کم داشت...
🍃پدری که دستش را دور گردن ثنا حلقه کند و حنانه را در آغوش پر مهرش بگیرد. #حسرت این صحنه ناب بر دل دخترانش ماند اما بر دل حنانه که فقط عطر تن پدر را در خاطر داشت این حسرت عظیم تر و عمیق تر جلوه مینمود.
🍃قصه پدری که در این تابلوی خانوادگی فقط قاب عکسش بود از آذر شصت و پنج در خانه ای سازمانی آغاز شد. فرزند سوم خانواده، حیدر؛ که به قول خودش با همه اعضای #خانواده فرق داشت!
🍃از آزمون الهی تا میدان عمل که هنگام حقیقت یافتن شعار #کلنا_عباسک_یازینب بود، حیدر متفاوت عمل کرد و در تمامشان خوش درخشید. ولی در میدان خوش تر. دلاورانه جنگید و حیدرگونه جام شهادت نوشید.
🍃و من به این میاندیشم که گاهی اسم ها گویای سرنوشت صاحبانشان هستند.
و این از خود گذشتن ها مقدمه امنیتی است که به قیمت نبودن یک پدر و یا #همسر محقق میشود.
✨سالگرد شهادتت مبارک #حیدر_حرم♥️
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حیدر_جلیلوند
📅تاریخ تولد : ٢۶ آذر ۱٣۶۵
📅تاریخ شهادت : ٢۱ خرداد ۱٣٩۶
📅تاریخ انتشار : ٢۰ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : حماه_سوریه
🥀مزار شهید : کرج_گلزار شهدای ملارد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃در هیاهوی دهه سی، اردیبهشتی که بیستم آن را به نام مهدی(عج) آذین بسته بودند تو پا به این دنیا نهادی و شدی پرویز خیامیان. سربازی که بلندای آسمان جایگاهش بود. شوق #پرواز را در دل داشتی و فکر خدمت را در سر. پس پرواز کردی بر فراز آسمان های #ایران تا سپهری امن برای هممیهنانت بسازی.
🍃آرمانهایت را گره زدی به نهال #انقلاب و با هم رشد کردید تو شدی یکی از همافرانی که با پیر خمین بیعت کرد و با خون خویش پای #بیعت_نامه را امضا زدی. جنگ محکی شد برای آنان که ادعا داشتند تو نیز در صف مدعیان بودی با این تفاوت که جامه عمل پوشاندی به ادعاهایت.
🍃خود را با پرواز محک زدی! خبر سربلندی ات در آزمون رستگاری در آخرین روزهای بهار شصت تیتر روزنامه ها شد: یك فروند هواپيماي توربو ـ كوماند ارتش جمهوري اسلامي ايران كه از اروميه عازم #تهران بود در نزديكي زنجان در اثر برخورد با كوه در ساعت پنج بعد از ظهر سقوط ميكند.
🍃 در اين حادثه 7 تن سرنشينان و #خلبانان آن به شهادت ميرسند. اسامي آنها بهشرح زير است. همافر دوم پرويز خياميان، همافر دوم اكبر معبوديان، ستوانيار خلبان سيدمهدي علوي و...
🍃آن روز آسمان برای تو و هم رزمانت آغوشش را باز کرد تا برا همیشه در او جاودانه شوید.
✨#سالگرد_شهادتت_مبارک✨
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_پرویز_خیامیان
📅تاریخ تولد : ۱٣٣۱
📅تاریخ شهادت : ٢۱ خرداد ۱٣۶۰
📅تاریخ انتشار : ٢۱ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : زنجان
🥀مزار شهید : اصفهان
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃جایی خواندم که عاشقی میگفت «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و #شیعه هم به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق #ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود»*
🍃آنها که این مفهوم را عمیقاً درک کردند از قید و بند زمین و زمینیان رها شدند و دل به دل آسمانی ها دادند. از چهل سال پیش تاکنون این قانون نانوشته سرلوحه #مجاهدان و مبارزان اسلام بود؛ مبارزانی چون سیدجواد!
🍃که در تب و تاب شروع #جنگ_تحمیلی پا به خانواده اسدی ها گذاشت، آمد که بعد ها قصه خیرالله* را برای مادرش تداعی کند. از همان کودکی میخواست هم قد و قواره لباسی شود که روزی در میدان نبرد به تن خیرالله بود.
🍃جواد آنقدر بیقرار و پیگیر بود که حتی موهایش راهم شبیه خیرالله شانه میزد. برادر میخواست راه برادرش را ادامه دهد! آنگونه که بعد از سی و دو سال علم را برداشت، وقتش رسیده بود از #تعزیه و علیاکبر(ع) خوانی و... دل بکند و راهی منزلگاه ابدیاش شود.
🍃#خانطومان، میزبان شیرمردانی از خطه مازندران! آن روز سید جواد و دوازده تن دیگر مهمانان این منطقه بودند، حُبشان چنان به دل خانطومان افتاده بود که نمیخواست آغوش باز کند و میهمانانش را به وطنشان بفرستد.
🍃و درست در شام شهادت موسیبنجعفر (ع) سید جواد نامه مهر شده شهادتش را از علیابنموسیالرضا گرفت و تا سه سال مهمان خانطومان شد.
پ.ن*متنی از وصیتنامه شهید محمودرضا بیضایی
پ.ن* شهید سید خیرالله اسدی برادر شهید سید جواد اسدی که در سال ۱۳۶۶ در سردشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_جواد_اسدی
📅تاریخ تولد : ۱٨ مهر ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٩۵
📅تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای امره
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃سالهاست از #جنگ_تحمیلی میگذرد ولی هنوز یاد آن روزگاران در خس خس سینه ای حس میشود، در فریاد های موج گرفته ای که از نجات بچه ها و #سقوط شهر میگوید شنیده میشود، در نقص عضو هایی دیده میشود. اینان واژه جنگ را با تمام وجود لمس کردند. بعضیهایشان دل جا گذاشتهاند در اروند، فکه، #طلاییه و...
🍃بعضی ها نگاه دلتنگشان سر پست، نگهبانی میدهد که اگر ردی یا اثری از گمشدهشان پیدا شد آگاه شوند! یک سری هایشان هم در میدان قدم به قدم جای پای #رفیقهای_آسمانیشان میگذارند تا بلکه به آنها برسند🕊
🍃در این میان آنها که #جنگ ندیده اند قلم به دست گرفته و راوی صحنه های #مقتدرانه ای میشوند که به نام های مختلفی ثبت شده. قلم من، روایتِ صحنه ای به نام #علیاصغر_بشکیده را عهده دار شد.
🍃صحنه ای از مقاومت بچه های گردان #عمار به فرماندهی علیاصغر که در فاز دوم عملیات تنها یک گروهان مانده بود و او، که #یاعلی گویان برخاست برای حفظ خط با چند نفر!
🍃صحنه ای که پروردگار تقوایش را آزمود و او سربلند از این #آزمون بیرون آمد! صحنه همسفره شدن با کارگرانی که غذای اعیانیشان آبِگوشت بود آن هم روزهای بسیار خاص. قلمم مفتخر به نوشتن برای او بود، اویی که دلنوشته اش را اینگونه نگاشته بود: خدایا دوست دارم تنها و #گمنام باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم!
🍃و عمق این مفهوم را آن زمان درک کردم که دیدم ما دیریست زیر خروارِ #گناهانمان دفن شده ایم و مدفنی متعفن ایجاد کرده ایم. این افتخار نیست و نبود برای منی که مقابلم اسوه ای از #ایثار و گذشت ایستاده و از خداوند طلب گمنامی میکند.
🍃وباز زمین سیصد و شصت و پنج روز به گرد خورشید گشت تا رسید به آن روز که علیاصغر در تاریخچه ذهن ها #غریب و گمنام ماند. به روز پرکشیدنش که اجر اخلاصش بود، به روز شهادتش. به وقت #عروج ملکوتیاش!
✨#تولدت_مبارک
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_علی_اصغر_بشکیده
📅تاریخ تولد : ٩ آذر ۱٣٣٨
📅تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱
📅تاریخ انتشار : ۸ آذر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : خرمشهر
🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃نمیدانم از کجا شروع کنم، کدام مقدمه میتواند تو را توصیف کند؟ فقط میدانم که میخواهم آهسته در قصهی زندگیات قدم بزنم و حال خوب آن دوره را تنفس کنم. #عشق جاری در مسیر حیاتت را بنوشم و طعم شیرینش را از بر شوم.
🍃اصلاً من خواهان این هستم که راز آن دریای مواج #چشمانت را که در نور ماه غوطهور است کشف کنم. چشمهایی که #پاییز شصت و سه در قاب این دنیا رسم شدند. و صاحبش را #محمدجلال صدا زدند! تویی که هیچگاه مجوز گشودن طومار افتخاراتت را ندادی؛ چراکه مرد #سکوت بودی! گویی عهد بسته بودی که همه از تو فقط یک نام به یاد داشته باشند و طبع شوخ و لب خندان، همین...
🍃حتی رفیقانت هم از تو چند خاطره در میدان بیشتر ندارند، تنها موصل، حلب، #دمشق و... پیچ و خم وجودت را شناختند و مردانه همراهیات کردند. زمینه را فراهم کردی برای مادرت که دل از تو بکَند و خمسش را بدهد! به قول خودت #مادرت چون پنج فرزند داشت باید خمسش را میداد.
🍃و قرعه به نام تو افتاد و بعد از چهل روز همنشینی با تخت بیمارستان در دوازدهمین روز تابستان آسمانی شدی.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_محمدجلال_ملک_محمدی
📅تاریخ تولد : ٢٣ آذر ۱٣۶٣
📅تاریخ شهادت : ۱٢ تیر ۱٣٩۶
📅تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : موصل_عراق
🥀مزار شهید : تهران_بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃زندگی سرشار از نشانه هایی ست که اگر درکشان کنی هادی دلت میشوند و تو را تا مقصد نهایی خویش همراهی میکنند. وقتی زندگی نامه ات را خواندم به این مهم پی بردم. زندگی که خود آیتی بود از جانب پروردگار برای اطرافیانت...
🍃هنگامی که خدا نامه زمینی شدنت را امضا زد و تو در میان هیاهوی #روضه پا به این دنیا نهادی همین نشانه ای شد برای پدرت که در شام غریبان حسینبنعلی(ع) خدا امانتی به او داده و تا به پایان رسیدن رسالتش باید امانت دار خوبی باشد.
🍃میگذرم از کودکی و نوجوانی ات، میرسم به فصل بالغ شدنت؛ با #عشق خدا و حب #اهل_بیت قد کشیدی و در وجودشان حل شدی، عاقل و بالغ شدی. و هنگامی که پرواز را آموختی خدا آغوشش را برایت باز کرد...
🍃قلمم عاجز از توصیف آن لحظه ای است که پیک شهادت به دست پدرت رسید؛ در آن رویای صادقه #عمه_سادات آمده بود تا امانتی که محرم پنجاه و نه به پدر و مادرت داده بود پس گیرد! اینها همه نشانه بود. نشانهی خدایی بودنت، خلاصه شدنت در نور. و نشانه #پروازت به سوی ابدیت!
سالگرد #تولدت_مبارک_مدافع_حرم♥️
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_سید_علی_اصغر_شنایی
📅تاریخ تولد : ۱۰ آبان ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩٢
📅تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : سمنان ، شهر دیباج
🍃بسم رب الشهدا🍃
🍃در سیاهی #شب نشسته ام به آسمان #نگاه میکنم. قرص ماه امشب عجیب میدرخشد. تک ستاره خیره کننده ای کنار ماه نشسته و منظره را تکمیل کرده. خیره به روی ماه #ذهن مشغولم را جمع و جور میکنم و به شنیده هایم فکر میکنم #امروز چیزهای جدیدی شنیدم!
🍃حرف های لیلا خانوم را به یادم آمد که از پسرخالهاش میگفت. پسر خاله ای که همسرش بود. از اسفند سال ۴۷ در #منطقه ای #محروم در مرز #ایران و #عراق میگوید که دهمین روز این ماه پسرخالهاش یعنی جبار به دنیا آمد. جبار عراقی! پسری که نظر کرده موسیابنجعفر بود. شفایش از #حضرت بود و زندگیش را هم مدیونش. حیاتی که سرآغازش به دستان حضرت گره خورده باشد، سرانجامش مثل روز روشن است.
🍃 تنها فرجام زیبا و خیری که برای این #پسرِ نذر #امام_موسی_کاظم میتوان نوشت، عروجی به رنگ شهادت است و بس. عروجی دیدنی در غروبی پاییزی و تیری سرگردان که چشم چپش را شکافت و نیمی از سرش را متلاشی کرد و همین بهانه ای بود برای رفتن. بعد عمری #مجاهدت و پاسداری این بهانه ای شد تا روح خستهاش آرام بگیرد، آرامشی ابدی در آغوش #خدا، سالگرد شهادتت مبارک #مرد خدا.
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_جبار_عراقی
📅تاریخ تولد : ١ اسفند ١٣۴٧
📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ۳ آبان ١۴٠٠
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز