🍃در کودکی برای بزرگ شدن بسیاری داشتیم. چشم بستیم تا برای آرزوهایمان دعا کنیم و به سرعت یک چشم برهم گذاشتن بزرگ شدیم. 🍃زمان به سرعت گذشت و روزها از یکدیگر پیشی گرفتند. ما ماندیم و دنیای بزرگترها. سرگرم زرق و برق ها شدیم و غافل از مسیری که باید به انتهای قربه الی الله میرسید.گناه کردیم و گوشمان کر شد در مقابل ندای حسرت بار عذاب وجدان... 🍃دلبسته شدیم و تا به خود آمدیم دست و پاها در غل و زنجیر وابستگی اسیر شده بود و ما به دنبال آرزو هایی که عاقبتشان به دنیا ختم می شد... 🍃در این میان عده ای شدند و با چشیدن طعم ، چشمشان جز معشوق را ندید.چشم بستند بر دنیا ، پا گذاشتند بر آنچه که میخواست زمینگیرشان کند. 🍃 در خاک های ، در میان مناجات هایشان، رها شدن از بند دنیا را خواستند و این چنین شد که دنیای زیبای پیش رویشان جلوه کرد و قربة الی الله گویان راهی میدان شدند. 🍃نفس را سرکوب کردند و پیروز میدان شدند.می خواستم از ابراهیم صوفی بگویم اما چند خط بیشتر از او سهم دنیا و آدم هایش نبوده. امثال او درس رارزیبا آموختند چرا که پیش از اینکه در چشم خلق خدا جلوه کنند درچشم خدا جلوه کردند😍 🍃ابراهیم، پس از در بیابان های سقز به دنبال عشق بود و سرانجام در درگیری با مزدوران به معشوق رسید و شهادت نصیبش شد🕊 ✨در نیمه فروردین که نبض بهار حس می شود، شهید♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۵ فروردین ۱٣٢٩ 📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱٣۶۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : داردرفش سید کریم