✏️ درباره يك فيلسوف نامی آمریکائی موریس رافائل کُهِن گفته‌اند که پس از جلسه درس با دانشجوئی بحث و گفتگو داشته است. استاد کهن فلسفه دکارت را در کلاس تدریس می‌کرد و همه دلائلی را که برای شك‌كردن قبلا در این بحث مطرح شد، شرح می‌داد. سپس به دانشجویان گفت که در خانه کتاب «تأملات» دکارت را بخوانند. روز بعد بنابر نقل داستان، يك دانشجوی نزار و لاغر و اصلاح‌نکرده با چشمان خونین پس از کلاس نزد استاد کهن آمد و گفت که بسیار ناراحت و پریشان است. او همه شب بیدار و در حال مطالعه بوده و درباره بیان استاد فکر می‌کرده و می‌کوشیده تا حتم کند که آیا واقعا وجود دارد یا نه؟ آنگاه بی‌تابانه پرسید «پرفسور کهن به من بگو خواهش می‌کنم به من بگو آیا من وجود دارم؟» استاد پس از کمی تأمل جواب داد، «و که می‌خواهد بداند؟» 📖 کلیات فلسفه، ص ۲۸۲. 💠 کانال تخصّصی کلام اسلامی @kalameslami 🔅🔅🔅 https://eitaa.com/joinchat/1768095837C159b256e9a