#تجربه_من ۲۲۸
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#جنایت_سقط_جنین
من سال ۸۶ در سن ۲۴ سالگی ازدواج کردم . از شما چه پنهون آقامون با بچه مخالف بود و حرف بزرگترا هم تاثیر نداشت. تا اینکه بعد از یکسال و نیم با فشار والدین و ترس از عاق شدن😐😐 بالاخره راضی شد و خدا هم لطف کرد و یه دختر بهمون هدیه داد و خیال همه راحت شد.
دخترم که بزرگتر شد یکی یکی اطرافیان شروع کردن به گفتن اینکه این بچه همبازی و رفیق میخواد. منم که عاشق بچه 😍😍 از این حرفا کیف میکردم ولی آقام همچنان مخالف زاد و ولد 😕😕😕
تا اینکه با کلی دعا و نذر و توسل نظرشون برگشت و خدا دوباره بهمون لطف کرد و نصیبمون یه دوقلوی دختر پسر کرد 👦👧 که الان بیست ماهشونه....
وای که چه لذتی میبره دختر اولم 😍😍😍 حالا همسرم میخندم، میگه خدا رو نگاه کن من که با یکی هم مخالف بودم حالا سه تا بچه دارم👩👧👦
منم میگم بچه روزی خداست. به قول یه دانایی خدا همیشه یه بچه رو مامور میکنه حق والدین رو بجا بیاره و همیشه به دادشون برسه .... نکنه اون بچه همونی باشه که ما نخواستیم بیاریمش .....
و اینکه روزی همه دست خداست. یکی از آشناهامون دوتا پسر داشت که ناخواسته سومی رو باردار شد و با اینکه وضع مالی خوبی داشت ولی به خاطر کم حوصلگی و به قول خودش ترس از تامین مالی آینده بچه هاش با یه بسته قرص ۲۵۰ هزار تومنی سقطش کرد که کاش نمیکرد😔😔
بعد از اون ماجرا، شوهرش دچار یه بیماری پوستی لاعلاج شد که به اندازه هزینه چند بچه خرجشون شد...
هنوز هم نمیدونه از کجا خورد، میگه مردم مارو چشم زدن .....
خلاصه اینکه این سقط جنین ها هم مکافات دنیایی ( غیر از اخروی) رو هم داره... خودم چند نمونه دیدم.
انشاا... خداوند فرزندان سالم و صالحی رو نصیب همه کنه که باقیات و صالحات والدین بشن، برقرار باشید.
💖✨💖✨✨✨✨