صبح روز دوم يا سوم عمليات خيبر در پدِ شرقی ضلع جنوبی جزيره مجنون بوديم تعدادی از نيروهای ما در كانال مستقر بودند. درگيری به شدت ادامه داشت. دشمن پاتك کرده بود و منطقه به شدت بمباران می شد كه ناگهان يك گلوله خمپاره به كنار كانال خورد. تركش خمپاره پهلوی چپ شهيد كُرد را شكافت. هرچه اصرار كرديم كه او را به عقب ببريم قبول نكرد. مرتب می خنديد حدود ۲۰ سانت از پهلويش شكافته بود و شكمش بيرون آمده بود می گفت : ولش كن، با يك باند ببندش و برای اینکه به ما روحیه بده میگفت : عجب صفايی داره؟!! تازه می‌فهمم كه خانم فاطمه زهرا (س) چی كشيد ... گفتم بايد برگردی عقب زخمت را پانسمان كنند و رويش را ببندند اما او گفت : « خدا را شكر می‌كنم كه به آرزويم رسيدم هميشه به خدای خودم می‌گفتم میشه به من نشان بدی كه چه طوری پهلوی خانم زهرا (س) شكسته شد.» ✍ راوی: سردار محسن سوهانی ۱۰_سیدالشهداء