فت وگو با خواهر شهید سید محمود ربیعی هاشمی
🔰فرزندی از قبیله سادات
🔸صفحه فرهنگ مقاومت کیهان، در ادامه گفتوگو با خانوادههای شهدا، این بار به سراغ خواهر شهیدی از سلاله سادات رفته است تا از زندگی برادر شهید خود بگوید. در ادامه به خواندن ماحصل این شرح دعوت هستید.
🔻سیده فاطمه ربیعی هاشمی، خواهر شهید سید محمود ربیعیهاشمی هستم. برادرم در سال 1346 در سمنان متولد شد. خانواده ما دارای پنج فرزند، که یکی از فرزندان خانواده شهید شده است.
🔻سیدمحمود،بعد از انقلاب بود که دبیرستان درس میخواند اما برای درس خواندن زیاد فرصت نداشت. چون در همان دوره دبیرستان، مدام جبهه میرفت. دوران کودکی شهید با انقلاب همراه شد. سیزده ساله بود که به جبهه رفت یعنی در جبهه بزرگ شد. دوران نوجوانیاش را در جبهه گذرانده بود. نوزده ساله بود که شهید شد.
🔻یکبار هم در سمنان شایعه شده بود که ایشان شهید شده یا پایش قطع شده است که پدرم همراه همسرم به محل اعزامش رفتند و دیده بودند که مشکلی نیست و شایعه بود. وقتی دیدند این بچهها با سن کم از ارتفاع در برفها بالا میروند و با دستان کوچکشان بانکهای آب را جابهجا میکنند، میگفتند: «این بچههایی که اینقدر با ناز بزرگ شدند، چهجوری در این اینجاها در این ارتفاعات این کارهای سخت را انجام میدهد؟!»
🔻شهید به خواندن نماز اول وقت و اصول اعتقادی مثل روزه خیلی توجه داشت. یک زمانی در مسجد محلمان مکبّر بود. وقتی هم شهید شده بود، مادرم میگفت: «من اطمینان دارم که بچه من نماز قضا ندارد چون میدانم بچه من همیشه نمازش را خوانده، همیشه روزههایش را گرفته...»
🔻مادر من خودش معتقد بود که بچهها باید به جبهه بروند. پدر من هم خودش داوطلبانه به جبهه میرفت.حتی سید احمد برادر بزرگم هم که ازدواج کرده بود، با خانمش در منطقه جنگی بودند. چون از زمان طاغوت پدر من در مبارزات و مسائل مذهبی بود، اینها به این نوع زندگی اعتقاد داشتند.
🔻وقتی هم که برادرم محمود شهید شد، هرچند در خانه بیتابی میکرد، عکس شهید را بر میداشت وگریه میکرد و از ته دل جیغ میکشید، اما بین مردم چادر سفید سر میکرد با مردم حرف میزد و برای جبهه خیلی تبلیغ میکرد. میگفت: «ما باید به مردم بگوییم؛ لازمه این انقلاب است، لازمه این جنگ است.» الحمدلله خانوادهمان این طوری بودند و پدر و مادر، ما را اینجوری بار آوردند.
#فرهنگ_مقاومت
https://kayhan.ir/001E7V
@Kayhan_online