یک عمر شیطان پرستیده (۱)
در کتاب منتخب التواریخ نقل کرده که استادم مرحوم سید علی حائری در درس فرمود در قریه ای از قراء اصفهان یک نفر مریض به حال احتضار بود از عالم زاهد قریه خواستند بر بالینش حاضر گردد و تلقینش گوید وقتی که شهادت به وحدانیت خدا می داد و می گفت لا اله الا الله از گوشه حجره صدا بلند می شد "صدق عبدی" بنده من راست گفت، تا محتضر می گفت " یا الله" از گوشه حجره صدایی می گفت " لبیک عبدی" .
آقای مزبور پرسید تو کیستی؟ گفت من معبود این شخص هستم. یک عمر مرا می پرستیده است، من شیطانم.
آری حقیقت این است که رب این شخص شیطانست لذا او لبیک می گوید. یک عمر از صبح تا شام به امر ابلیس می چرخید زبانش به امر او و چشمش به میل او و دلش به خواست او بود. یک عمر این جور بود، حالا هم اگر یارب بگوید، یا شیطان گفته، چون معبودش تا نفس آخر اوست. پرده عقب رفت ناله واحسرتا از ساعت مرگ بلند شد.
اهل ایمان! سعی کنید دست از استعاذه برندارید، دشمن را کوچک و کار را سهل نپندارید. خیال نکنید با یک کلمه اعوذبالله من الشیطان الرجیم کار درست شد، تا حقیقت پیدا نشود فایده ندارد.
📗📘📙
@ketabe_khoob