💠🔷💠🔷💠🔷💠 🔷💠🔷💠 💠🔷 🌦 طلوع باران 🌦 💠🔷 اولین قسمت از جلسه ی پنجم ماهیت مرگ 🔷💠 گاهی اوقات نمی‌توانیم نسبت به نتیجه یک اتفاق رها باشیم، مدام برنامه‌ریزی می کنیم و حدس می‌زنیم و ذهنمان درگیر است؛ چرا اینقدر رها شدن برای ما سخت است ؟؟؟ 💠🔷 مرگ را عبور از مراحل دانی به مراحل عالی و جزء سلوک جوهری انسان معرفی کردیم. دانستیم شناخت شهودی مرگ، وجود انسان را تعالی می‌بخشد و او را از رتبۀ ضعیف و محجوب، به رتبۀ قوی و بی‌حجاب می‌رساند. از سیر مستمر مرگ در خلقت آدمی گفتیم و اینکه حتی حیات امروز او، مستلزم بارها مردن بوده است. به قول مولوی: صد هزاران حشر دیدی ای عنود تاکنون هر لحظه از بدو وجود از جماد بی‌خبر، سوی نما وز نما سوی حیات و ابتلا باز سوی عقل و تمییزات خوش باز سوی خارج این پنج و شش تا لب بحر، این نشانِ پای‌هاست پس نشان پا درون بحر «لا» است در فناها، این بقاها دیده‌ای بر بقای جسم، چون چسبیده‌ای؟ آری؛ مرگ، گذر از خصوصیات جمادی، نباتی، حیوانی و حتی عقلی است تا به عالم عشق و ولایت برسیم و آنجا آرام بگیریم. پس همان‌گونه که تا کنون منازل بسیار مرگ را طی کرده‌ایم، از این پس نیز منازل بسیار در پیش داریم. هین بده ای زاغ، این جان، باز باش پیش تبدیل خدا، جانباز باش تازه می‌گیر و کهن را می‌سپار که هر امسالت فزون است از سه پار گر نباشی نخل‌وار ایثارکن کهنه بر کهنه نِه و انبار کن کهنه و گندیده و پوسیده را تحفه می‌بر بهر هر نادیده را آن‌که نو دید، او خریدار تو نیست صید حقّ است او گرفتار تو نیست در بین حیوانات، زاغ، نماد اسارت دنیاست و باز، نماد رهایی. همچون باز، رها باش، خود را به خدا بسپار و به مرگ تن بده تا همچنان از مراحل دانی بگذری و تازه شوی. بدان، نفسی که با مراتب دانی انس گرفته و در همان‌ها تعین یافته، کهنه و فرسوده است و هرگز نمی‌تواند با انسان کامل که هر لحظه در وجودش تجلیِ نو دارد، سنخیت و هم‌رنگی پیدا کند. مثل خرما باش که وقتی ثمر می‌دهی، به راحتی از درخت قالبت جدا شوی، برکات وجودت را جاری کنی و بی‌دریغ در اختیار صاحبت قرار گیری. اما اگر چنین نیستی، لااقل امتیازات وجودت را که داده‌اند تا به تکامل برسی، خراب نکن. ادامه دارد.... @ketabezendagi 💠🔷 🔷💠🔷💠 💠🔷💠🔷💠🔷💠