🍀🍀🍀🍀 🍀💧💧 🍀💧 🍀 🌦 طلوع باران 🌦 💧 ادامه ی جلسه ی پنجم ماهیت مرگ 💧 ما با دیدن نقص خودمان یا ناامید می شویم، یا خودمان را به خواب می زنیم‌؛ با چه نگاهی می توان جزو این دو دسته نباشیم و برای برطرف کردن نقصمان تلاش کنیم؟؟؟ 🍀💧 گفتیم همه به بقا می‌رسند؛ اما هر کسی نمی‌تواند از بقا بهره ببرد. زیرا هرچند روح و وجود به حق وصل است و هرگز از آن جدا نمی‌شود، نفس می‌تواند در تعینش، از حق فاصله بگیرد؛ و این همان نفسی است که رتبۀ انسانی دارد، اما در رتبۀ نباتی و حیوانی تعین گرفته است. مرغ خانگی از اینکه در زمین راه می‌رود، ناراحت نیست؛ اما پرندۀ تیزپرواز اگر خاک‌نشین شود، تحمل ندارد. سیاه‌پوست هم از سیاهیِ خود رنج نمی‌برد؛ اما سفیدپوستی که سیاه شود، یا بیمار است یا آلوده شده و برای رفع این سیاهی می‌کوشد. نفس آدمی نیز اگر حقیقت وجود خود را بفهمد، آسوده نمی‌نشیند؛ حتماً تدارکی می‌بیند تا نقصش را برطرف کند و از مراتب دانی رها شود. اما اگر از خود غافل باشد، به همین که هست، دل خوش می‌کند و دنبال آبادانی دنیایش می‌رود. نهایتاً مثل کسی می‌شود که هزاران بیماری در بدنش است، اما می‌گوید: «من که بالأخره می‌میرم؛ لااقل امروز را خوش باشم!» نفس خود را کُش، جهانی زنده کن خواجه را کشته است؛ او را بنده کن مدّعی گاو، نفس توست؛ هین خویشتن را خواجه کرده است و مهین آن کشندهٔ گاو، عقل توست، رو بر کشندۀ گاو تن، منکر مشو عقل، اسیر است و همی خواهد ز حق روزی‌ای بی‌رنج و نعمت بر طبَق روزی بی‌رنج می‌دانی که چیست؟ قوت ارواح است و ارزاق نبی است لیک موقوف است بر قربانِ گاو گنج اندر گاو دان، ای کنج‌کاو ادامه دارد.... @ketabezendagi 🍀 🍀💧 🍀💧💧 🍀🍀🍀🍀