کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#قدیس ✍..چه می شود کسانی را که تا دیروز، علی پیشوا و رهبرشان بود؟ امروز او را کافرش می خوانند و تهد
📣 ابو ایوب بانگ می زند:" ای بندگان خدا! هرکس از شما نه قتلی کرده و نه معترض کسی شده ، زیر این پرچم درآید تا در امان باشد و هرکس از شما به کوفه برگردد و از این جماعت بیرون رود، در امان است. درست بیندیشید و با لجاجت و برای هیچ ، فرزندان خود را یتیم و همسرانتان را بی شوی نگردانید." ⬜️◻️⬜️ سکوت سنگین‌ بر سپاه خوارج سایه می اندازد . لحظه ، لحظه ی تصمیم گیری است. ناگهان پیرمردی از میان جمعیت راه باز می کند، جلو می آید و می گوید:" به خدا قسم نمیدانم به چه علت باید با علی بجنگم. من و قبیله ام‌ اعلام بی طرفی می کنیم و از این جنگ کنار می کشیم و به کوفه باز می گردیم." ◻️◽️◻️◽️◻️ ناگهان حدود ۵۰۰نفر از خوارج جدا می شوند و بدون اینکه حرفی بزنند یا به کسی نگاه کنند، راه کوفه را در پیش می گیرند. اما آنهایی که مانده اند، تسلیم عناد و لجاجت می شوند و چون تندر فریاد می زنند:" لاحکم الاللله و با شمشیرهای رو به آسمان رفته بطرف سپاه علی حرکت می کنند. ⚔ فاصله ی دو گروه به تدریج کم می شود تا جایی که در هم می آمیزند. نعره های خوارج یکی پس از دیگری خاموش می شود. آسیاب مرگ‌هر لحظه بر سرعت گردش خود می افزاید.. ♦️ در کمتر از یک ساعت، جنگ مغلوبه می شود. علی به سوی کشته شدگانِ آنها می رود ، با تاءسف و اندوه نگاه‌شان میکند و با صدای آرامی زمزمه می کند:" وای بر شما ! که در دام شیطان در افتادید و دین خدا را غلط فهمیدید و به اشتباه خود پای فشردید." 🔵 علی دستور می دهد زخمی ها را مداوا کنند و به کوفه ببرند. سپس می گوید:" امشب را در کنار فرات اطراق می کنیم تا فردا بسوی شام که مقصد نهایی ماست حرکت کنیم." 💠 کسی شک ندارد که قصد آنها شام بوده است و با این پیروزی ای که بدست آورده اند، سرمست از شکست دشمن، باید به سوی شام بروند و به پیمان خود با علی عمل کنند . اما اشعث بن قیس، بذر تردید را می پاشد و می گوید:" یا امیرالمؤمنین! تیرهایمان تمام شده ، شمشیرهایمان کند گردیده و برخی نیزه هایمان خم شده و عده ای نیز خسته و مجروحند. بهتر است به کوفه برویم ، نیروهایمان را تقویت کنیم، چند روزی هم نزد همسر و فرزندانمان باشیم و خستگی از تن بیرون کنیم." ♻️♻️♻️ سخنان اشعث، بین سپاه علی طرفدارانی پیدا می کند. آنها بدشان نمی آید چند روزی دیگر نزد خانواده شان باشند و استراحتی کنند، زیرا راه شام طولانی است. 🏜 علی پاسخ می دهد:" قصد ما از نخست ، رفتن به شام بود. اگر خسته اید، استراحتی می کنیم و فردا به راه می افتیم.." 💠 اینک اختلاف آشکارتر می شود و سپاه به دو دسته می شود، عده ای راه کوفه را نشان می دهند و عده ای راه شام را. علی نمی تواند با نیمی از سپاه به سوی شام حرکت کند؛ لذا می پذیرد که به کوفه بازگردند. اما وارد شهر نشوند و در اردوگاه نخلیه در حوالی کوفه اسکان کنند. ✔️ آنها می پذیرند و در اردوگاه نخلیه فرود می آیند. علی که نگرانِ بدعهدیِ مردمِ کوفه است، رو به آنها می گوید:" یک هفته ای در اردوگاه خود بمانید و زندگی نظامی پیشه سازید . زیاد به دیدن زنان و فرزندان خود نروید؛ زیرا جنگ آوران راستین، کسانی هستند که توانایی سختی ها و ناگواری ها را داشته باشند. کسانی می توانند به هنگام نبرد ، مقاوم باشند که از بیداری شب، سوز تشنگی ، تهی بودن شکم، گرسنگی و رنجوری و ناراحتی بدن های خود، پروایی نداشته باشند." ادامه دارد... 🎚۹۹ @ketabkhanehmodafean