تمساحی که از آب بازی خوشش نمی آمد داستانی کودکانه با تصاویر زیبا برای بازیابی استعداد و هویت فردی تمساح تنهایی بود. او، از آب متنفر بود😱 از خیس شدن، یخ زدن و مسخره شدن.😢 تمساح کوچک ما، عاشق بازی با خواهر برادرهایش بود اما چه کند که آن ها مدام سرگرم آب تنی بودند و او متنفر از آب. در عوض، عاشق بالا رفتن از درخت بود. اما، هیچکس از این کار خوشش نمی‌آمد. حتی خرید حلقه‌ی شنا هم برای‌اش راه‌حل نشد. تا اینکه روزی، اتفاق عجیبی افتاد، دماغ تمساح کوچولو، آنقدر خارید تا عطسه کرد. آنچه از دهانش بیرون زد دود بود! 😳 تمساح قصه‌ی ما ....😁