🔴ماجرای خواستگاری همسرش شهید و خواب عجیبی که قبل از شهادت دیده بود😳😱
گفت: حالا با این حساب هم باز نمیخواهید با هم حرف بزنید؟☹️
نمیدانست به دوستم چه چیزها که نگفته بودم؛ وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد💔؛ و حالا من در جای او بودم.😔
بر سر دو راهی که چه بگویم به
#ابراهیم. نمیدانست بارها خواب
#ابراهیم را دیدهام. نمیدانست خواب دیدهام
#ابراهیم رفته روی قله بلندی ایستاده دارد برای من خانه سفیدی میسازد🍃. نمیدانست خواب دیدهام رفتهام توی ساختمانی سه طبقه، رفتهام طبقه سوم، دیدم
#ابراهیم توی اتاق نشسته است. دور تادور هم خانمهایی با چادرهای مشکی با روبنده نشستهاند.🍃
گفتم:
#برادر_همت!😐
شما اینجا چیکار میکنید؟😧
برگشت گفت:
#برادر_همت اسم آن دنیای من بود🙂. اسم این دنیای من
#عبدالحسین_شاه_زید است.😊
این را آن روزها به هیچکس نگفتم. حتی به خود
#ابراهیم. بعدها، بعد از شهید شدنش، رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند. چیزی نمیگفت، یا شانه خالی میکرد.🙁
گفتم:
#ابراهیم شهید شده است. خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بکنید.🙂
نه خودم را معرفی کردم، نه او را، نه موقعیت هردومان را.
گفت:عبدالحسین شاه زید یعنی ایشان مثل امام حسین به شهادت میرسند.👌 مقامشان هم مثل زید است، فرمانده لشکر حضرت رسول.💚
همینطور هم بود.
#ابراهیم بیسر بود💔 و آن روزها در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول.
همین خوابها بود که نگرانترم میکرد.😔 برگشتم رفتم اصفهان، رفتم پیش حاج آقا صدیقین برای استخاره. آیه سیزدهم از سوره کهف آمد🍃؛ با این معنی که: آنها به خدای خودشان ایمان آوردند و ما به لطف خاص خود مقام ایمان و هدایتشان را بیافزودیم.🌹
@khademe_alzahra313