#سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت 9)
✅«بیت المال»
✔️از ابتدای جوانی و از زمانی که خودم را شناختم به حق الناس و بیت المال بسیار اهمیت می دادم .👏
✅پدرم خیلی به من توصیه میکرد که مراقب بیت المال باش مبادا خودت را گرفتار کنی از طرفی من پای منبر ها و مسجد بزرگ شدم و مرتب این مطالب را میشنیدم .
لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم سعی می کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم به کار شخصی مشغول شوم اگر در طی روز کار شخصی داشتم و یا تماس تلفنی شخصی داشتم به همان میزان و کمی بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادند که مشکلی ایجاد نشود با خودم میگفتم حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است.👏
از طرفی در محل کار نیز تلاش می کردم که کارهای مراجعین را به دقت و با رضایت انجام دهم این موارد را در نامه عملم می دیدم جوان پشت میز به من گفت:
🔸 خدا را شکر کن که بیت المال برگردن نداری و گرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب میکردیم اتفاقا در همانجا کسانی را میدیدم که شدیداً گرفتار هستند.😢
گرفتار رضایت تمام مردم ، گرفتار بیت المال .
✅این را هم بار دیگر اشاره کنم که بعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت یعنی به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من فوت کردهاند ببینم با کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند.
یا اگر کسی را میدیدم لازم به صحبت نبود به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد .
یکباره و در یک لحظه می شد تمام این موارد را فهمید .‼️
من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمام مردم این کشور حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند حلالیت طلبیدند 😭
❇️اما در یکی از صفحات این کتاب قطور یک مطلبی برای من نوشته بود که خیلی وحشت کردم.😱
یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت اینها باشه جا تا بقیه و سربازهایی که بعداً میان در ساعات بی کاری استفاده کنند کتابهای خوبی بود یک سال روی تاقچه بود باز هایی که شیفت شب بودن یا ساعات بیکاری داشتند استفاده میکردند بعد از مدتی من از آن واحد به مکان دیگری منتقل شدم همراه با وسایل شخصی که می بردم کتابها را هم بردن یک ماه از حضور من برام با حد گذشت احساس کردم که این کتابها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سازها و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند لذا کتاب ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم اینجا باشه بهتر استفاده میشه .
☘️جوان پشت میز اشارهای به این ماجرای کتابها کرد و گفت این کتاب ها جزو بیت المال و برای آن مکان بود شما بدون اجازه آنها را به مکان دیگری گردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی آوردی باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می آمدند حلالیت می طلبیدی!
واقعا ترسیدم . 😨
با خودم گفتم : من از کتابها استفاده شخصی نکردم.
بہ منزل نبرده بودم ، بلکه بہ واحد دیگرے بردم کہ بیشتر استفاده شود ،خدا بہ داد کسانی برسد کہ
#بیت_المال را ملک شخصی خود کردهاند!!! 🤧
❇️در همان زمان، یکی از دوستان همکارم را دیدم. ایشان از بچههاے با اخلاص و مؤمن درمجموعه دوستان ما بود. او مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش بہ عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را براے واحد خودشان خریداری کند.
اما این مبلغ رابہ جاے قرار دادن در کُمد اداره، در جیب خودش گذاشت!
او روز بعد، در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت.
حالا وقتی مرا در آن وادے دید،بہ سراغم آمد و گفت: خانواده فکر کردند ڪہ این پول براے من است و آن را هزینه کردهاند. تو رو خدا برو و بہ آن ها بگو این پول را بہ مسئول مربوطه برسانند. من اینجا گرفتارم. تو رو خدا براے من کارے بکن.
تازه فهمیدم کہ چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد
#بیت_المـل حساس هستند.
راست میگویند کہ مرگ خبر نمی کند.[من بعدها پیغام این بنده خدا رابہ خانواده اش رساندم. ولی نتوانستم بگویم ڪہ چطور اورا دیدم]
در سیره پیامبر گرامی اسلام🥀 نقل است:
✔️ روز حرکت از سرزمین خیبر، ناگهان بہ یکی از یاران پیامبر تیری اصابت کردو همان دم شهید شد.
یارانش همگی گفتند:
بهشت براو گوارا باد. خبر بہ پیامبرص رسید. ایشان فرمودند:
من با شما هم عقیده نیستم، زیرا عبایی کہ برتن او بود از
#بیت_المال بود و او بی اجازه برده و روز قیامـت بہ صورت آتش او را احاطه خواهد کرد.🤧
در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشته ام.
حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت بہ صورت آتش در پایت قرار می گیرد.
مسابقه کتابخوانی « سه دقیقه در قیامت، وصیت نامه سردار سلیمانی و حدیث بسیار مهم عنوان بصری»
✨با یک میلیون جایزه نقدی 👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601