هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
این سوتی درباره داداشم که اون موقع مجرد و البته پسر خیلی مومن و سر به زیر یه روز بعد کلاس بهش زنگ زدم بیاد دنبالم چون وسایلم زیاد بود از طرفی به یکی از دوستام که خونه شون نزدیک خونه ما بود اصرار کردم با ما بیاد .اول سریع تر رفتم به داداشم گفتم که دوستم رو هم برسونیم ثواب داره داداشم قبول کرد برگشتم که با دوستم سوار بشم. دوستم اول سوار شد در ماشین رو بستم تا اومد در جلو رو باز کنم دیدم داداشم گازش گرفت رفت و من همینطوری مات موندم😳😳😳 حدود۲۰۰۳۰۰متر پایینتر داداشم ماشین رو نگه داشت و دنده عقب گرفت.وقتی سوار شدم چیزی نپرسیدم وقتی دوستم پیاده شد دیدم داداشم سرخ و سفید شده که گفت من فکر کردم هر دونفرتون عقب نشستید چند متر بالاتر دوستت گفت ببخشید خواهرتون سوار نشد.منم سریع زدم رو ترمز و برگشتم.بیچاره داداشم از خجالت آب شد. توی خونه برای همه تعریف کردم قیافه اهل خونه😜😄😄😜😜 داداشم🙈🙈😱😱 منننن😂😂😝😝😝😆😆😆 ولی توی دلم به داشتن چنین داداش با حیا و مومنی افتخار کردم 🤦‍♂🤦‍♀ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆