اقا ما یه روز جاتون خالی با خانواده رفتیم مشهد
بعد رفتیم سمت بازار یه دور بزنیم
مامان و ابجی مشغول عکس گرفتن منو ددی جون😂 هم به افق خیره یهو بابام به منه هپروتی گفت نگا کجا رفتن خونه ساختن و به روبه رو اشاره کرد😂
به جایی که اشاره کرده بود نگا کردم یه تیر برق بود و کنارش هم یه هتل
منه هپروتی هم حواسم نبود فک کردم هتل رو میگه گفتم اره خعلی جای خوبی ساخته نزدیک به حرم نزدیک به بازار😂😂
یهو بابام برگشت گفت چیکار به حرم و بازار دارن😐
منم گفتم وا خب منظورم اینه که به حرم نزدیک به بازار نزدیک،راحت میرن و میان هروقت میخوان😂
باز بابام متعجب برگشت گفت کلاغا بازار و حرم میخوان چیکار😂
منو میگی هنگ کرده گفتم ها🙄😑
بابام گفت خنگه منظورم تیر برقه که کلاغا روش خونع ساختن😂
و همه فهمیدن که آیکیو من خیلی ضعیفه😂
و تا دوساعت فقط پهن زمین به من میخندیدن نامردا😐😂😂و هنوز که هنوزه بعد گذشت ۴ماه هنوز سوژه هستم😫😂
#سوتی_جالب_بفرست😁
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak