(ع) 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 📖 اتهام به قتل مردی را در خرابه ای دیدند که کاردی خون آلود در دست داشت و همان نزدیکی کشته ای بود که در خون خود می غلطید مرد را دستگیر کرده و نزد حضرت علی بردند. على(ع)به متهم فرمود چه می گویی؟ متهم: من آن مرد را کشته ام. على عليه السلام طبق اقرارش دستور داد از او قصاص بگیرند. ناگهان مردی شتاب زده نزد حضرت علی آمد و گفت: من آن مقتول را کشته ام. امیرالمؤمنین (ع) به مرد اول فرمود: چطور شد بر علیه خود اقرار کردی؟ متهم: زیرا توانائی انکار نداشتم. چون افرادی مرا در خرابه با کارد خون آلود بر بالین کشته دیده بودند، بیم آن داشتم اگر اقرار نکنم مرا بزنند. حقیقت مطلب این است که من در نزدیکی آن خرابه گوسفندی ذبح کردم و با کارد خونی برای قضای حاجتی داخل خرابه شدم. کشته ای را دیدم پس رفتم و به او نگاه می کردم که این گروه وارد خرابه شدند و مرا دستگیر نمودند. علی به بعض حاضرین فرمود: این دو نفر را نزد فرزندم حسن ببرید و از او حکم مسئله را بخواهید. حضرت حسن در پاسخ آنان فرمود: به امیرالمؤمنین بگوئید این مرد مسلمانی را کشته، ولی جان دیگری را احیاء نموده است و خداوند می فرماید و من احياها فكانما احيا الناس جميعا هر کس جانی را احیاء کند مثل این است که همه مردم را احیاء کرده است». هر دو آزاد می شوند و خونبهای مقتول از بیت المال پرداخت می گردد. 🍃join:👇 https://eitaa.com/joinchat/2878079525Cb0d77a2f78