🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#خورشید 🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹 صدای علی از پشت سرم اومد که گفت از اعتمادی که بهت کردم پشیمونم نکن مادر خانم
🍃🍃🍃🍃🍃🌹🍃🌹🍃 جمع کنم ببرمت بندازمت در خونه بابات؟؟ خانم بزرگ اومد گفت علی تورو به خدا کینه ها رو بیشتر نکن. بذار با پدرت مسالمت امیز حلش کنیم، ببینیم مزه دهن پدر زنت چیه؟ اما علی گفت نه...من میخوام دختر اجاق کورشونو بهشون پس بدم و بهشون بگم گناهم چی بوده وقتی دخترشونو نمیخواستم زورکی انداختن تو دامنم؟؟؟ عروس بیچاره هرچی گریه کرد گفت علی خان، عیب روم نذار، اجاقم کوره حالا تو بیوه ام نکن علی گوشش بدهکار نبود.... منم که طبق معمول سکوت کرده بودم مبادا انگشتاي اتهام سمتم نشونه بره و کاسه کوزه ها سرم شکسته بشه.علی بی توجه به دورش دست عروس بیچاره رو گرفت. منم صدا زد گفت همراهم باش. ارباب بزرگ گفت حق نداري رعیتمو جایی ببري. علی گفت رعیتت نیست زنمه مادر بچمه.. رعیتت نیست زنمه مادر بچمه. هرچی خانم بزرگ و ارباب منع کردن به رفتنم علی زیر بار نرفت. سوار اسب شدیم راه افتادیم طرف عمارتی جدید به نام پدرزن علی. وقتی رسیدیم کمک کرد پیاده شدم اما دست خانجانو گرفت کشون کشون ببره. گفتم علی بی حرمتی نکن که هرکاري کنی مقصر من میشم . عمارتشون بزرگ تر از عمارت ما بود. با کلی درخت و گلاي خوشبو که هوش از سر ادم میبرد. همینکه پدر زن علی خبردار شد رسیدیم، اومد رو سکو و علی گفت برات پیغوم فرستاده بودم دخترتو نمیخوام، دلم جایی دیگه گیره بدبختش نکن. اما تموم پیغومامو نادیده گرفتی. بهت گفتم دست بهش نمیزنم مبادا بهش بی حرمتی کنم، ولی بازم نقشه کشیدین هم بالینم کردینش. زنمو با خودم اوردم تا شمام ببینی اصالت و زیبایی فقط پدر ارباب داشتن نیست.حالاکه میدونی دخترت نازاست و رسم بر اینه زنی نازا بود شوهرش حق داره زن دیگه اي بگیره، این جنگ و جدلی که ساختی براي چیه؟ 🎀@delbrak1🎀